خانه
76.2K

ایستگاه خنده

  • ۱۲:۲۰   ۱۳۹۲/۳/۲۰
    avatar
    کاربر فعال|420 |716 پست
    یه زمانی یه تلفن خونه بود، وای میستادیم باباهه بره سره کار مامانِ بره بازار ما یه زنگ به دوس دُخترمون بزنیم، هَمشم با استرس، همیشه هم قبضِ تلفن که مییومد کُلی بارمون میکردن.
    حالا داییم و زن داییم دارن میرن مسافرت، داییم به پسر داییم میگه، پونه (دوس دُخترش) زنگ زده بود، بهش گفتم این مدت که ما نیستیم بیاد بهت سر بزنه مواظبت باشه...
    من :|
    ینی تمامِ مدت نیم خیز آماده بودم از بابا مامانش گِله کنه، جُف پا برم تو شیکمش .....
    دهه شصتیا میدونن من چی میگم :|
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان