۱۵:۲۹ ۱۳۹۳/۸/۱
ASEMANسه ستاره ⋆⋆⋆|5562 |3448 پست
اسید را بر صورتم نپاش بر قلبم بپاش ! ...
بپاش بر زخم کهنهٔ دلم تا فراموش کنم! ...
وقتی کودکم را میگیری، چه دردی دارد !؟ ...
وقتی دیه ام نصف توست! ...
وقتی به خاطر زن بودنم حقی ندارم! ...
وقتی تو با نگاهی ایمانت را میبازی ! ...
یکبار هم که شده اسید را بر سر ایمانت بریز! ...
اسید را بر زین دوچرخه های شهر بریز ! ...
بر روی میز و صندلی کارم بریز ! ...
اسید را بر ورودی کلاس و دانشگاهم بریز ! ...
اسید را بر جنین مادری بریز که دست برقضا ! کودکش دختر است ! ...
اسید را بر روی نام سرزمینم بریز! ...
چرا که نام او هم، نام من است ! ...
نام یک زن، ایران زمین . . .
اسید را بر اشعار پروین ها و فروغ ها بریز ! ...
بر نقش قالی های هزار نقشی بریز ...
که خون سرانگشتان من ...
اینچنین خوشرنگ و گلگون بافته ! ...
اسید را بر روی تمام کودکان ...
و مـَـردان سرزمین من بریز! ...
چرا که در دامان من بزرگ شدند ! ...
صورتم سالهاست که میسوزد!!! . . .
از اثر نگاه پُر شهوت ُ گناه تووووو !!! . . .