حالا این که چیزی نیست چند وقت پیش من ذهنم درگیر یه مسئله ای بود که در همین حین داداشم اومد یه چیزی ازم پرسید منم که تو فکر خودم غرق شده بودم اصلا نشنیدم چی گفت . دیدم اومد جلوم تو صورت من نگاه کرد گفت چرا کابُل گرفتی ؟ من این شکلی شده بودم گفتم یعنی چی ؟ یه عالمه بهم خندید و رفت تو افق محو شد
جان؟! کابُل گرفتی؟! شهر کابل؟!
یعنی چی؟ یعنی مثلا چرا ماتت برده؟
میبینی تو رو خدا. داداشت دهه چندیه؟