بهزاد لابی :
سلام به همه
چه امروز همگی غایبیدا! گفته باشم.
معلوم نیست رفتید کجا.
دیروز من برگشتنی داشتم سوار تاکسی میشدم که یه دختره ای هم تو صف کنارم بود و بعدم نشستیم تو یه ماشین. داشت تلفنی با دوستش حرف میزد. همه ش میگفت. نه من واقعا نیلوفر جون تو با اونا فرق داری ها ولی واقعا در شان من نیست که بیام تو این جمع(حالا نیلوفر جونم خودش از بچه های همون جمع بود و ترکید). خلاصه که رفتاراشون خیلی زشت بود و من اصلا نیازی ندارم. نه نه اصرار نکن. من اصلا حاضر نیستم بیام با اونا شام بخورم و بشینیم یه جا شام بخورید. شما برید، هر روز برید شامتون رو هم بخورید و امیدوارم خیلی بهتون خوش بگذره. من نهایتا یکشنبه شب رو فقط بیام. شبای دیگه خودتون برید شام بخورید و بهتون خوش بگذره خیلی. امیدوارم خیلی خوش باشید و شام بهتون بچسبه. نه نه من که نمیام با این جمع شام بخورم، شما برید شام هم امیدوارم خوشمزه باشه و کلی هم بهتون خوش بگذره. نه نه من هر روز نمیام شام بخورم، نهایت فقط یکشنبه رو بیام. شما برید شامتونم بخورید و خوشمزه باشه و بهتون کلی این شبا خوش بگذره
سلام بهزاد لابی چطوری؟؟؟
میبینم که دیروز فیلم داستانی میدیدی تو ماشین
هخخخخ زد نیلوفرو خورد و خاک شیر کرد هان؟؟؟؟ 
