بهزاد لابی :
هلما :
امسال اصن یه حاله خاصی داشت . ما هر سال اینقدر مهمون داشتیم که نگو امسال اصن زیاد مهمون نداشتیم .
بعدشم که سیل و زلزله و ... اینا اومد حاله همه رو گرفت 5 روز پیشم یه طوفان شنی اومد که نگو خیلی وحشتناک بودش . ینی قشنگ یه قدمیه مرگ بودی .
ههههه یه وقت فشار نیاری به خودتا اذیت میشی گناه داری .
خب خداروشکر که خوش گذشته . پس حسابی رفتی مسافرت .
آهان، شما کدوم سمت بودید یادم رفت؟ یعنی سمت شما هم طوفان اومد هم سیل؟ ای بابا ...
باز خوب شد نمردی. اینا همه ش بخاطر اینه که زیر سایه قبله عالم هستی
آره خوش گذشت ممنون
ن شهر ما سیل نبودش فقط طوفان شن بودش .
واسه بقیه شهر ها میگم که سیل اومد بالاخره بنی آدم اعضای یکدیگرند .
ههههههه عمر دسته خداست . اگه من میمردم دیگه چایی دارچینی و ... خبری نبودشا خودت باید درس میکردی
خواهش میکنم .