بهزاد لابی :
هلما :خب اینجور که معلومه زیاد از اومدنم خوشحال نشدید و حتی جوابمم نمیدید . عیبی نداره این نیز میگذرد
چطوری هل؟
باز کافه رو گذاشتی کجا رفتی؟ اینطور که معلومه به جای اینکه بیای خودت بخوابی روی تخت شکنجه و ازم بخوای شلاقت بزنم که ماهی یه سلام میکنی و میری و زانو بزنی و عذرخواهی کنی یه چیزیم دستی میخوای آره؟ 
هی میگن همه بهم اینقدر قبله عالم خاکی نباش، هی میخندی رعیت پررو میشن، من میگم نه اینطوری نیست 
پاشو پاشو جوراباتو در بیار یه سری اول فلکت کنم بعد بگو کجا بودی و چه خبرا؟
به لطف شما!! ما هم خوبیم!! نه نه کرونا نگرفتیم!!
ایششششششش
سرم شلوغه بخاطر همین نتونسم به کافه سر بزنم
پدر شوهرم دوباره پلاتین پاش شکست مجبور شد عمل کنه . یه مدت به این قضیه گذشت . کلاس خیاطیم میرم دیگه کلا وقته سر خاروندن ندارم .
راستی چه خبر از کرونا ؟ استرسش کشنده تره
