خانه
61.3K

سریال کارا پارا لطیفه عشق پول سیاه

  • ۱۵:۲۲   ۱۳۹۴/۳/۳
    avatar
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست
    خلاصه قسمت ۲ سریال ‫‏لطیفه‬



    با شناسایی احمد دنیزر توسط دخترش لطیفه ، رئیس پلیس از این خونواده میخواد تا به اداره پلیس مراجعه کنن برای جواب به برخی سوالات و لطیفه این مسئولیت رو بر عهده میگیره ..



    توی اداره پلیس حال خونواده سیبل هم مساعد نیست . عمر ازشون میخواد تا به خوبی و درستی به سوالات آرتا جواب بدن . مادر سیبل میگه :

    سیبل بیرون نرفت که . ساعت یازده دخترم گفت میره اتاقش بخوابه بعد از اونم ما رفتیم خوابیدیم . من اصلاً صدای درو نشنیدم .. عمر : مامان کنار سیبل توی ماشین یه نفر دیگه ام پیدا شده ، احمد دنیزر . سیبل این آدمو میشناخت ؟ تو میشناسیش ؟ .. مادر سیبل : اصلاً نمیشناسمش ، با اون آدم تو ماشین چیکار داشته ؟ .. عمر : نمیدونیم مامان ، حتی نمیدونیم همدیگه رو میشناختن یا نه !



    با رسیدن لطیفه ، آرتا برای پرسیدن سوالات میره اتاق بغلی . عکس سیبل که به لطیفه نشون داده میشه به طرز عجیبی ابراز ناآشنایی میکنه و میگه نمیشناسمش . حرفای آرتا باعث میشه لطیفه از کوره در بره و حرفای نسنجیده ای رو به زبون بیاره و بگه :

    من نمیدونم که اونا عاشقو معشوق بودن آقا . برامم مهم نیست ، بابام یه آدم خونواده دوست بود اگه با اون دختره ام رابطه ای داشته حتماً سیبل مزاحم شده بوده ( همین موقع عمر به همراه مادر و خواهر سیبل در حال رد شدن از پشت رد و شنیدن حرفای لطیفه هستند ) واسه پول بابام دندون تیز کرده ، جوابتونو گرفتین ؟ خیالتون راحت شد ؟



    بدرقه خونواده سیبل که تموم میشه عُمر با اوج عصبانیت وارد اتاق میشه ، جلوی لطیفه وایمیسه و میگه :

    خیلی زشته اینجوری حرف میزنین . حق ندارین راجع به نامزد من اینجوری حرف بزنین .. لطیفه : آقای محترم میشه داد نزنین ؟ من دارم .. عمر ( صداشو میبره بالاتر ) : نمیخوام آرومم نمیشم نمیتونین تهمت بزنین .. لطیفه ( با فریاد ) : چه تهمتی ؟ .. عُمر : ببین اینجا همینجوری نمیشه به هرکی خواستی تهمت بزنی ، من از حقم نمیگذرم اجازه ام نمیدم .. لطیفه : من نظرمو گفتم حالا چی میشه ؟ .. عمر : همینطوری نمیشه . ولم کـــــن ( خطاب به آرتا ) .. لطیفه : بی ادب .. عمر : با کی بودی تو ؟ .. لطیفه : بجنبین اینو بیرون کنین وگرنه شکایت میکنم .. عمر : باشه بعداً برو هرجا دلت خواست شکایت کن الآن باید اعتراف کنی .. لطیفه : قرار نیست که به تو جواب پس بدم .. عمر : فکر کردی میتونی با پول حلش کنی ؟ نمیتونی تهمت بزنی !



    عمر به زور آرتا بیرون میره اما طاقت نمیاره و مجدداً با عصبانیت وارد میشه و خیلی جدی میگه :

    یه چیزیو بگم ! به تو و خونوادتم ثابت میکنم . نامزد من معشوقه بابای تو نبود . فهمیدی ؟!



    و با مشتی محکم که به در میکوبه اتاق رو ترک میکنه و میره ...



    روز بعد عمر به همراه خونوادش برای مراسمی که خونه نامزدش گرفته شده میرن . جلوی در عمر با دیدن کفشای سیبل یه بار دیگه بهم میریزه اما با دلداری مادرش به راهش ادامه میده و میره داخل ..



    این مراسم یادبود خونه دنیزرها هم در حال بزرگزاری هستش . طاهر ( طیار ) دوست خونوادگی و عموی معنوی لطیفه برای تسلیت گفتن از راه میرسه . .



    عمر برای لحظاتی وارد اتاق نامزدش میشه . در اتاق که بسته میشه لباس نامزدی سیبل خودنمایی میکنه . عکس های یادگای گرفته شده ، و همه چیز بار دیگه چشمای عمر رو پُر میکنه و فقط به رو به روش خیره میشه دقیقاً همین شرایط برای لطیفه توی اتاق پدرش رخ میده و اون هم با آروم گرفتن روی صندلی پدر شروع به اشک ریختن میکنه !



    بعد از لحظاتی عمر به خودش میاد ، شروع میکنه به زیرو رو کردن اتاق سیبل . همه جا رو وجب به وجب میگرده تا اینکه نظرش به زیر میز پایین آینه اتاق جلب میشه که یه تیکه الماس بهش چسبیده شده . برای همین با خودش برمیداره و با عجله به زنگ آرتا میره به سمت اداره پلیس !



    توی اتاق احمد دنیز با حالی که لطیفه داره در اتاق باز میشه و دو نفر وارد میشن . لطیفه خیلی مودبانه به استقبالشون میره که یکیشون میگه :

    الماسا کجاس ؟

    بحث بین این دو نفر اصلاً دوستانه پیش میره و این آدم با تهدید لطیفه و نشون دادن اسحله بهش میترسونتشو میگه باباتون از ما الماس دزدیده ، الماسای صدو ده میلیونی . پولشو راحت دادیم ولی باباتون اونا رو ازمون پیچوند ولی شما که هستین شما باید اونا رو بهمون بدید . یا این الماسا رو پیدا میکنی یا روزگار خونوادتو سیاه میکنم . نه به کسی حرفی میزنی نه چیزی میپرسی از اومدن منم به اینجا حرفی نمیزنی حتی به مادرت . تو پیداشون کن ما خودمون میایم پیشت !



    با رسیدن عمر به اداره پلیس متوجه میشه که فیلمای جاده آوا رسیده . از طرفی بهشون خبر میرسه که پرینت تلفنای سیبل و احمد دنیزر اومده و هیچ تماسی بینشون ردو بدل نشده . عمر برای بازبینی فیلما میره اما فیلما نصفه اس . چون ده دیقه داره و ده دیقه نداره . بعد از چند لحظه عمر به آرتا میگه :

    نگهش دار . این فیلمو دست کاری کردن . ببین ماشین احمد دنیزر رد میشه بعد از اون فیلم پرش داره انگار که ازش پاک کردن . اما انگار اعصابش ازشون ( از عوامل اصلی قتل ) خورد بوده بقیه فیلمو باهاشون معامله نکرده . گرفتی ؟ ببین ساعت ۲:۱۷ دقیقه ماشین احمد دنیزر از اینجا رد شده تا محل حادثه تقریبا ۳۳ کیلومتر فاصله اس خب بگو چند دیقه طول میکشه ؟ .. آرتا : خب با ماشین خیلی طول بکشه پونزده دیقه میشه .. عمر : خب یعنی حدود ۲:۳۰ قتل بین ساعت ۳ تا ۳:۱۵ اتفاق افتاده .. آرتا : شاید ۳:۳۰ بوده باشه .. عمر : خیلی خب ۳:۳۰ اما یک ساعت فیلم نیست . یک ساعتو پاک کردن . باید ببینیم چی شده . پیداشون میکنم !



    چند ساعت بعد عمر با اینکه حق دخالت نداره میره سر وقت فایلا و پرونده تا از جزئیات با خبر بشه . پرونده رو که میخونه متوجه میشه تأیید شده که هر دو نفر با یک اسلحه کشته شده برای همین عُمر میگه :

    اینم زخم کمر سیبل .. آرتا : داداش تو خودت گفته بودی که انگار یه موتوری بهش زده بوده .. عمر : ولی ببین این تازه اس ، از رنگش معلومه . انگار که جایی کشیده شده بعد بردنش تو ماشین . این صندلیون بکش . بشین داداش !



    عمر با نشوندن دادن و تصویر سازی از کشته شدن احمد و سیبل سعی داره تا به سوالاتش برسه برای همین میگه :

    احمد دنیزر صورتش سمت قاتل نبوده . هم تو سر احمد هم تو سر سیبل تیر خورده ، خون احمد تو صورت سیبل پاشیده شده اما خون سیبل کجاس ؟ اونو از این زانویه ( مخالف ) میکشه اما توی عکس روی صورت احمد خون سیبل نیست ، رو فرمونو داشبوردم نیست . قاتل اول احمدو میکشه بعدش سیبلو کشته ! تا وقتی نفهمیدیم سیبل از کدوم سمت بهش شلیک شده نباید عکسارو بهشون تحویل بدیم این وسط یه چیزی نیست . بریم ببینم این ماشین کجاس .. آرتا : تحویلش دادن .. عمر ( با فریاد ) : واسه چی تحویلش دادین ؟؟؟ .. آرتا : نمیدونم تحولیش دادن .. عمر : بابا باید اون ماشین بررسی بشه یه چیزیش کمه آخه واسه چی تحویلش دادن ؟ .. آرتا : خب ما یه طرفه داریم قضاوت میکنیم ، طرف آدم اسمو رسم داری بوده میخوان زودتر این قضیه رو تمومش کنن .. عمر : پول اونا واسم مهم نیست من فقط میخوام حقیقتو پیدا کنم . ارتا ببین من باید بفهمم ماشین دنیزر کجاس ، بهم کمک کن ماشینو پیدا کنم !!


    سریال کارا پارا لطیفه  عشق پول سیاه
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان