خانه
61.5K

سریال کارا پارا لطیفه عشق پول سیاه

  • ۱۵:۱۷   ۱۳۹۴/۳/۲۴
    avatar
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست
    خلاصه قسمت ۲۰ سریال ‫لطیفه‬



    بعد از حال بدی که لطیفه پیدا کردو عمر تسکینی شد براش توی راه برگشت دوباره میزنه زیر گریه . میترسه از اینکه بره خونه و مادرش بفهمه که مشکلی وجود داره برای همین از عمر میخواد تا ببرتش به سوئیتی که شرکت اجاره کرده . اما طولی نمیکشه که وقتی لطیفه چشماشو باز میکنه خودشونو جلوی خونه حسین برادر عمر میبینه و میگه :

    خب چرا اومدیم اینجا ؟ مگه من بهت نگفتم منو ببر هتل ؟ .. عمر : چون صلاح ندیدم بری هتل .. لطیفه : صلاح ندیدی ؟ من حالم خوب نیست .. عمر : میدونم حالت خوب نیست . هنوز تحت تأثیر اون اتفاقی نمیتونم تنهات بذارم ، تو الآن باید به چیزای دیگه فکر کنیو اون صحنه رو فراموش کنی باشه ؟ .. لطیفه : آخه من .. عمر : آخه ماخه نداریم ، تنهات نمیذارم . الآن میریم خونه ما و غذا میخوریم خودتم خوب میدونی که من از تو لجبازترم !



    از ماشین پیاده میشه ، درو باز میکنه و با یه لبخند قشنگ دستشو دراز میکنه سمت لطیفه و میگه :

    بیا دیگه !

    دست تو دست از ماشین پیاده میشن و همراه هم میرن به سمت خونه حسین ، خونواده عمر در حال صرف صبحانه هستند که با استقبال گرم مادر عمر رو به رو میشن . عمر و لطیفه میشینن سر میز ، عمر بازم با یکی از لبخندای آرامشبخشش پذیرای لطیفه اس و این اعتمادو آرامشو از نگاه لطیفه هم میشه فهمید ..



    چند ثانیه بعد دوباره لطیفه میره تو فکر برای همین عمر زود عکس العمل نشون میده و میگه :

    حالت بهتره ؟ .. لطیفه : قیافه اون یارو هنوز جلو چشممه .. عمر : طبیعیه خب ، غیر منتظره بود دیگه . من اشتباه کردم نباید اونجا میبردمت .. لطیفه : چه میومدم چه نمیومدم این اتفاق قرار بود بیوفته غیر از اینه ؟ .. عمر : آره راست میگی ، تا وقتی که نتونیم اون متین بیشرفو بگیرم . خوب داره مسخرمون میکنه مرتیکه بی همه چیز .. لطیفه : قبلنا ، قبلنا که میگم یکی دو ماه پیشه زندگیم پر از نشاط بود . تنها چیزی که بهش فکر میکردم کارمو خونوادم بود همیشه تلاش میکردم خونوادمو سربلند کنم الآن که فکر میکنم میبینم مشکلاتم واقعاً سطحی بودن زندگی پستی و بلندی زیاد داره و اخیراً همش مرگ به پست من میخوره . قبلنا اصلاً به مرگ فکر نمیکردم ، میدونی ؟! دیگه آدم هیچ وقت به این فکر نمیکنه که مرگ ممکنه سراغ خودش یا عزیزاش بیاد . ( با گریه ) ولی وقتی اون شب بابامو از دست دادم هر روز صبح ( با یه مکث طولانی ) هر چیزی یه پایانی داره دیگه . خواب ، بیدار شدن ، دوست داشتن ، دوست داشته شدن ، نفس کشیدن همشون یه پایانی دارن . خب معنی زندگی چیه ؟ .. عمر : زندگی خیلی کوتاهه ، بی رحمه . آدم واسه یه لحظه خوشی ممکنه یه عمر پشیمونی بکشه . حق با توء شاید زندگی واقعاً همینه ، چون میدونیم یه روزی تموم میشه قدرشو میدونیم . میفهممت ، خیلی دلت گرفته ، نا امید شدی نگران خواهرتی ولی اگه بیخیال بشی میبازی . میتونیم دو تایی از پس همه چی بر بیایم . تو دقیقاً راست میگفتی ( به ایتالیایی ) توأم همسفر خوبی هستی .. لطیفه : یاد گرفتی !



    بازم یه سکوت عمیق ، یه نگاه پُر معنی و حسی که داره کم کم شکل میگیره اما هیچکدوم از دو طرف خبر ندارن ..



    | مخفیگاه متین |

    یه بار دیگه متین با دادن یه کاغذ به دست نیلوفر ازش میخواد نوشته های روشو بخونه و ازش فیلم بگیره . نیلوفر شروع به حرف زدن میکنه و از خواهرش میخواد که به پلیس حرفی نزنه و زودتر کارای لازم برای نجاتشو انجام بده ! بی خبر از اینکه همین فیلم یه راه بزرگ قراره باز کنه برای نیلوفر اما فقط از طریق هوش عمر این کار عملیه ..



    از طرفی پلین ، آرتا و حسین از سر صحنه جرم به سمت دفترشون برمیگردن . پلین میخواد وارد اداره بشه که چیدِم همسر آرتا صداش میکنه و ازش میخواد با هم حرف بزنن . میکشتش کنار و حرفای نامربوطش باعث میشه پلین بگه :

    تو واقعاً نمیفهمی چی داری میگی ، ببین نه تو گفتی نه من شنیدم .. چیدم : اگه دروغه بگو دیگه ، آرتا به خاطر تو داره منو طلاق میده . کل روزو با هم دارین میگذرونین . میگه واسه کاره ولی من میبینم از خونه تو میاد بیرون .. پلین : تو بد برداشت کردی به آرتا هم داری تهمت میزنی .. چیدم : اگه راست میگی گوشیتو در بیار ببینم ، همش با شوهرم اس ام اس بازی میکنی بیار اس ام اساتو بخون تا جلوی چشم من ضایع شی .. پلین : تو واقعاً حالیت نیست چی داری میگی ، باشه بخونیم ( متنای معمولی اس ام اس ) جون من بگو مشکل این اس ام اسا چیه ؟ .. چیدم : اینجوری ادای دوست اجتماعی و همکار در نیار کاملاً تابلوء با هم یه سرو سری دارین . زود بگو ببینم بینتون چه خبره ، دیدم چطوری نگات میکرد . به من فقط اولین باری که آشنا شدیم اونجوری نگاه کرده بود البته من شک کرده بودم ولی وقتی گفت طلاق بگیرم مطمئن شدم ولی اینو بدون نمیذارم آرتا خوراک تو بشه ..



    همه این بجثا شکل میگیره ، آرتا ناخودآگاه از پشت پنجره اتاقش مکامله این دو رو میبینه و با عجله میدوء سمت در و با عصبانیت وقتی میفهمه موضوع چیه میگه :

    چیدم سریع از پلین عذرخواهی کن . گفتم سریع .. چیدم : میبینم که دلت نمیاد عشقت ناراحت شه ، این منم که دارم اذیت میشم واقعاً برات متأسفم .. آرتا : چرتو پرت نگو اعصاب منم خورد نکن . سریع عذرخواهی کن .. پلین ( بغضشو قورت میده ) : ارتا ولش کن مهم نیست من نمیخوام سر من بینتون مشکلی پیش بیاد خواهش میکنم تموم شد . اصلاً من هیچی نشنیدم .. چیدم : من از این اصلاً عذرخواهی نمیکنم خدا جفتتونو لعنت کنه !



    پلین با حال بدش اداره رو ترک میکنه و میره خونه . هنوز نمیتونه باور کنه که به خاطر اونه که یه زندگی داره از هم پاشیده میشه . مشغول گریه کردن میشه که آرتا از راه میرسه ، از پشت در خونه صداش میکنه اما جوابی نمیگیره . از پشت پنجره میبینتش ازش خواهش میکنه تا درو باز کنه اما بازم پلین جوابشو نمیده چون این تهمت بی اندازه آزارش داده ..


    سریال کارا پارا لطیفه  عشق پول سیاه
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان