خانه
61.5K

سریال کارا پارا لطیفه عشق پول سیاه

  • ۱۶:۴۵   ۱۳۹۴/۴/۲۰
    avatar
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

    خلاصه قسمت ۴۸ سریال ‫‏لطیفه‬

    با رسیدن طاهر به محل قرارشون با حسین وقتی مشغول شاخو شونه کشیدن میشه از جایی که فکر میکنه حسین هم مثه متین و پینارو بقیه اس که هر غلطی بکنه سکوت کنه به حرفاش ادامه میده که حسین خیلی جدی میره توی صورتشو میگه :
    شش ساله دارم گند کاریای تورو میپوشونم ، اینا کافی نیست ؟ سیبلم کشتمو داداشمو نابود کردم . من ضرریو که تو میگی خیلی وقت پیش پرداخت کردم اون الماسا حق منه ، فهمیدی ؟ بذار به حساب هر رقمی که تا امروز به لطف من صاحبشون شدی حالا الماسامو بده تا منم بدهیمو صاف کنم .. طاهر : پولایی رو که سال هاست دارم بهت میدمو به چه حسابی بزنیم حسین آقا ؟ .. حسین : تو داری با چِندرغاز پول سر منو شیره میمالی ؟ تو دنیارو خوردی . من به خاطر تو شغل ، شرف و حیثیتمو به خطر انداختم . قلب داداشمو زخمی کردم . ببین حتی همه اون الماسا نمیتونه بدهی تورو صاف کنه .. طاهر : تو خودتو ناراحت نکن حسین جون ، تحقیق کردمو فهمیدم که پرونده سِویم ( زن دوم حسین ) خانوم تو هنوز بسته نشده اونم پرونده ای که جنابِ کمیسر خِبره جرم معشوقه روسیشو لاپوشونی میکنه . محبوب همه میشه البته تو زندون .. حسین : باشه منم موقع رفتن تو زندان تورو با خودم میبرم ، خوبه ؟ ( با تمسخر ) بدون بهترین دوستم اونجا چیکار کنم ؟ دلم واست تنگ میشه ، فکر کردی من این همه وقت بیکار نشستم طاهر ؟ ما هم واسه آینده سرمایه گذاری کردیم . اونقدر دارم که در عرضِ یک ساعت تورو دستگیر کنن ، آخرین کاری که گفتی یادته ؟ گفتی برگه ها و مدارکو بردارم . برداشتم ولی گذاشتم یه جایِ امن بعدشم اعضای اون بیچاره هایی که در میاری فیلم اونا هم دارم . دیدی ؟ معاملاتی که با مافیای اعضای بدن انجام میدی ، همه جلسات ، همه رو دارم . امنیت بیمارستانات خیلی ضعیفه طاهر باید کنترلش کنی آها راستی موسساتم هست . همون موسسه ای که دخترای فقیرو گول میزنی بعدم بهشون بورسیه میدیو ازشون به عنوان پیک استفاده میکنی مثه سیبل . حالا اینا خیلی کوچیکه طاهر ، بزرگتر از اینا هم هست خیلی بزرگ . سرت منفجر میشه ، اگه بلایی سرم بیاد یا چمیدونم اگه حوصلم سر بره اون موقع در عرضِ ده دقیقه مدارک رو میشن . ها ؟ خوشت اومد ؟ آره اینطوریه دیگه طاهر دیندار ، تو فکر کردی رئیس هستی ولی همیشه نمیشه رئیس بود حالا هم مثه یه آقای مودب جای الماسا رو میگی هر کسی حقشو میگیره این کارم اینجا تموم میشه .. طاهر : حسین میدونی از همون شب میدونستم الماسا پیش تو هستن ، اینکه چند بار جاشونو عوض کردی ، چند شب تا صبح براشون کشیک دادی ، چندبار کنترلشون کردی اگه میخواستم زودتر الماسا رو برمیداشتم . میدونی چرا برنداشتم ؟ ها ؟ چون میدونستم دست تو در امانن ، میدونستم مثه چشات ازشون مراقبت میکنی .. حسین : الماسام کجان طاهر ؟؟؟ .. طاهر : اولین جایی که گذاشتیشون !!

    و اولین مخفیگاه الماسای حسین جایی نیست جز زیر خاک مزار پدرش ، وقتی پیداشون میکنه با خوشحالی محلو ترک میکنه بی خبر از اینکه طاهر توی اتاقش نشسته و داره فیلم شب حادثه رو نگاه میکنه که حسین گرفته و توش اعتراف به قتل سیبل کرده ..

    صبح روز بعد در حالی که عمر با عشق به سنجاق سر لطیفه خیره شده و میبوستش . یکم بعد یه میز صبحونه خوب برای لطیفه آماده میکنه با دادن یه لیوان آب پرتقال به استقبالش میره و میشینن تا صبحونشونو بخورن . عمر از سر ترس اینکه دوباره اتفاق بدی برای لطیفه نیوفته میگه :
    متین بی همه چیز ممکنه این دورو برا باشه ، دیشب فکر کرد که ما جدا شدیم ولی باید واقعاً باید باور کنه واسه همین زیاد همدیگه رو نبینیم .. لطیفه ( بهش برمیخوره ) : یه چیزی بهت بگم ؟ متین خیلی زود به این باور میرسه چون ما واقعاً جدا شدیم .. عمر : پس بهتره من برم ، اگه چیزی نیاز داشتی بهم خبر بده حالا بعداً با هم در تماسیم .. لطیفه : میدونم حتی شده دورا دورم شده ازم محافظت میکنی برای همینم به نظرم نیازی نیست همدیگه رو ببینیم ، از این به بعدم فکر نمیکنم به کمک خاصی نیازی داشته باشم ولی بازم ممنون .. عمر ( لجباز تر از لطیفه ) : حق با توئه لطیفه ، حق با توء ..

    با خروج عمر از خونه دنیزر سامر ( سامی ) رئیسش که قراره کمکش کنه توی عملیات دستگیری متین جلوشو میگیره . دوباره به همون مخروبه برمیگردنو سامر با گیر دادن به عمر ازش توضیح میخواد که چرا دوباره عشق و عاشقی راه انداخته و تهدیدش میکنه که اگر ادامه بده میذارتش کنار و خودش به تنهایی ادامه میده چون باید هر کاری میتونه بکنه تا لطیفه ازش سرد شه !

    از طرفی توی خونه حسین در حالی که آرتا و پلین پیش الوان مادر عمر نشستن ، الوان ازشون میخواد که با اینکه میدونن چقدر بهم میان و میدونن حال جفتشون بده بهش کمک کنن تا این دو نفرو با هم آشتی کنن . مخالفت آرتا با موافقت پلین همراه میشه و قرار میشه به هم کمک کنن تا این دو تا جوونو بهم برسونن ..

    با رسیدن عمر به اداره و دیدن بحث آرتا و پلین که البته دارن فیلم بازی میکنن متوجه میشه آرتا تصمیم داره خونشو عوض کنه اما برای رنگ کردن خونه به مشکل خورده برای همین قرار میذارن بعد از کار سه تایی برن خونه جدیدو مشغول رنگ کردن بشن

    سریال کارا پارا لطیفه  عشق پول سیاه

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان