خانه
61.5K

سریال کارا پارا لطیفه عشق پول سیاه

  • ۱۲:۲۲   ۱۳۹۴/۵/۱۴
    avatar
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست

     خلاصه قسمت ۶۹ سریال ‫‏لطیفه‬

    با شروع مجدد داستان هم صحبتی آسلی با خواهرش لطیفه از هر چیزی بیشتر جلب توجه میکنه . آسلی به خواهرش یاد آور میشه که نشونه هایی از پدرشون تو وجود عمر هست . برای مثال اینکه عمر هم مثل پدرشون همه اعضای این خونواده از هم پاشیده رو دوباره دور هم جمع کرده ، به مشکلاتشون رسیدگی میکنه و حامی تک تکشون شده . با گوشزد کردن شباهت لطیفه و عمر میگه :
    خیلی خوش شانسی لطیفه ، زندگی عمرو سر راهت قرار داد . عمر همزاد توئه ، هیچ وقت اونو از دست نده !

    بعد از صحبت کوتاه عمر با نیلوفر در مورد اینکه متین چندین بار وقتی خونه طاهر بوده بهش سر زده متوجه میشه واسه زیر نظر داشتن نیلوفر باید جایی بوده باشه که تسلط کافی به فضای خونه طاهر داشته باشه . برای همین تصمیم میگیرن تمامی خونه هایی که به خونه طاهر دیندار دید داره رو با گرفتن حکم بازرسی بررسی کنن . با رفتن پلین و آرتا لطیفه و عمر تنها میشن ، وقتی نگرانی لطیفه رو میبینه با گذاشتن دستش روی صورتش میگه :
    نگران نباش .. لطیفه : ایشاا... شانس باهاتون یار باشه بقیه شو خودت حل میکنی !

    هنوز چند قدم از رفتن عمر نگذشته که طاقت نمیاره ، برمیگرده و عشقشو میبوسه . حس بینشون که به وجود میاد عمر میگه :
    خیلی به این احتیاج داشتم ..

    آرتا و عمر میرسن به جلوی در خونه طاهر . از ورودی خونه اول میرن داخل ، بعد از زنگ زدن مسئول آپارتمان میاد جلوی در . با شنیدن اسم فاتح دیندار تأیید میکنه که کسی با همین اسم یک ماه به این خونه اسباب کشی کرده . با ورود به خونه عمر همه جا رو به دقت زیر نظر میگیره ، با پیدا کردن یه سری پرونده به آرتا میگه :
    فهمیدم کجا میخواد مخفی بشه . تو مالدیو خونه خریده !

    چند قدم اونطرف ترو که نگاه میکنه میدوء سمت تلفن ، با چک کردن پیغام های تلفن میبینه که مادر متین براش پیغام گذاشته که :
    فاتح پسرم گفته بودی اگه اتفاقی افتاد به این شماره زنگ بزنم . پسرم توی بلغارستان تنها موندم ، نیومدی . حالت خوبه ؟ بهم خبر بده ..

    همین یه مورد کافی تا عمر بلافاصله دستور بستن تمامی مرزا رو صادر کنه و بره دنبال فاتح دیندار ، فاتحی که حالا دیگه برای قطعه قطعه شدن روی تخت جراحی پدرش خوابیده . با تحریکات فاتح ، طاهر در نهایت پستی اسلحشو برداره تا به مغز پسرش شلیک کنه . هنوز ماشه رو نکشیده که یکی از آدماش میادو با دادن خبر اومدن مرت این کارو به وقفه میندازه . بهترین فرصت برای فرار فاتح ایجاد میشه و به کمک یکی از افرادش دستش باز میشه و با عجله میدوء بیرون . بعد از گذشت چند ساعت میرسن به کامیون حمل گوشت وارد میشه تا به طور قاچاق از مرز خارج بشه بی خبر از اینکه کل اکیپ عمر هم در حال رفتن به سمت مرز هستند ..

    یکم بعد فیلمای دوربین مداربسته خونه فاتح میرسه به دست عمر . زود با لطیفه تماس میگیره و میگه :
    لطیفه فیلمای دوربین مداربسته آپارتمان فاتح رسید ، میشه برات ایمیل کنم ازش عکس بگیریو دوباره برام بفرستی ؟ .. لطیفه : خیلی خب ولی این آدم برای اینکه دستگیر نشه دست به هر کاری میزنه ، خیلی خطرناکه میدونی که .. عمر : هه ، تو دیگه معشوقه یه پلیسی ، باید به این چیزا عادت کنی سنیوریتا .. لطیفه : گوش کن کمیسر ، من تورو صحیح و سالم میخوام وگرنه بیچارت میکنم !

    بین همه این اتفافا فجایع طاهر از زبون نیلوفر بیان میشه و اینکه به مادر فاتح تجاوز شده و پدر واقعیش طاهر دینداره . خلاصه با باز شدن فیلم و نمایان شدن تصویر فاتح عکسش گرفته میشه و برای عمر ارسال میشه . با دیدن عکس عُمر سر جاش میخکوب میشه ، به خاطر میاره که توی بیمارستان دست تو دست کمکش کرد تا به اتاقش بره و حالا با حیرت به آرتا میگه :
    من این آدمو میشناسم . من این آدمو تو بیمارستان دیدم بهش کمکم کردم ..

    کامیون به اولین عوارضی مرز میرسه . تمامی لاین ها بسته شده و بعد از چک شدن ماشینا توسط اکیپ پلیس دونه دونه رد میشن . بالأخره نوبت به بازرسی کامیون حمل گوشت میرسه . عمراً شخصاً به بررسی میپردازه ، با گرفتن گواهینامه و کارت ماشین و چک شدن هویت راننده میره تا قسمت بار کامیونو چک کنه . بعد از انکار راننده و اصرار عمر در کامیون باز میشه . هنوز داخلو چک نکرده که با صدای آرتا میره تا به ماشین بغلی رسیدگی کنه . همین یه فرصت کوچیک کافیه تا فاتح تصمیم به فرار بگیره . در حالی که عمر سرش گرمه اتوبوس بغلیه فاتح از کامیون میاد پایین میدوء تا از روی زنجیر بپره که عمر متوجه فرارش میشه . اسلحشو میکشه و با فریاد " ایست " بهش اخطار میده تا بایسته . یه فرار چند ثانیه ای و بالأخره دستگیری فاتح . عمر فاتحو میشونه روی زمین ، دستاشو میاره بالا و بعد از دستبند زدن میگه :
    دیگه تموم شد فاتح دیندار ..

    سریال کارا پارا لطیفه  عشق پول سیاه

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان