خانه
عضویت
ورود
صفحه اصلی
تبادل نظر
تالار اصلی
مدیریت تالار
قوانین و مقررات تالارهای گفتگو
نقطه نظرها، پيشنهادات و سوالات
راهنمای تالار
تبادل نظر آزاد
عمومی
گــــــــــوناگون
جشن، مهمانی ها و ملزومات
فروشگاه
محله گردی در تهران
مناسبت ها
وبلاگ
تعطیلات گردی و وقت گذرانی
زیبایی و سلامت
پوست و مو
زیبایی
آرایش
پزشکی
تغذیه
تناسب اندام
سبک زندگی
سبک زندگی
تناسب و زیبایی
مد و لباس
خانه و دکوراسیون
موفقیت و شادکامی
آشپزی و شیرینی پزی
انواع غذا
دسر و نوشیدنی
همه چیز در مورد عروسی و نامزدی
عمل زیبایی
زیبایی روح
برندها
خانواده
ازدواج
همسرداری
بارداری و زایمان
فرزندان
روانشناسی
زناشویی
ورزش
اخبار ورزش بانوان
چهره ها و قهرمانان ورزش بانوان
رشته های ورزشی
باشگاه های ورزشی
فدراسیونها، هیات ها و انجمنها
ورزش های محلی
ورزش کودکان و نوجوانان
سایر
فرهنگ و هنر
نمایشگاه و گالری
سینما ، تئاتر و تلویزیون
هنر
موسیقی
کتاب و مجله
سرگرمی
عکس روز
فال و شخصیت شناسی
اخبار روزانه
بازی
تکنولوژی های روز
مقالات
گروه مقالات
سلامت
پوست و مو
زیبایی
آرایش
اخبار پزشکی
ورزش
تغذیه
تناسب اندام
جراحیهای زیبایی
خانواده
ازدواج
همسرداری
بارداری و زایمان
فرزندان
روانشناسی
زناشویی
سرگرمی
فال روزانه و هفتگی
عمومی
سفر و گردشگری
تکنولوژی های روز
سبک زندگی
تناسب و زیبایی
مد و لباس
خانه و دکوراسیون
موفقیت و شادکامی
آشپزی و شیرینی پزی
نوشیدنی
عروس
فرهنگ و هنر
سینما، تئاتر و تلویزیون
هنر
موسیقی
برندهای زیبا
تماس با ما
تالار گفتگو
مقالات
کاربر
ثبت نام
مرا به خاطر بسپار
کلمه عبورم را فراموش کرده ام!
زیباکده
تبادل نظر آزاد
عمومی
3.55K
کوروش کبیر در قرآن
جدیدترین مطالب این تاپیک (کلیک کنید)
۰۰:۱۹ ۱۳۹۲/۱/۵
مهندس مشعوف
کاربر فعال
|
173
|
612 پست
کلمه ذوالقرنین نام شخصی است که در قرآن و در سوره کهف از آیه 83 تا 110 نام برده شده است .
ذوالقرنین به معنای دو قرن است که برخی معتقدند که این نامگذاری به دلیل آن است که به شرق و غرب عالم رسیده است.عرب از آن به دو شاخ آفتاب تعبیر نموده است و بعضی میگویند که در دو طرف سر وی برآمدگی مخصوصی بوده و سر انجام عده ای بر این عقیده اند که تاج مخصوص او دارای دو شاخک بوده است.
اما قرآن ذوالقرنین را شخصی نامیده است که بنا بر درخواست قومی سدی ازآهن و مس جهت جلوگیری از هجوم بیگانگان برای آنان میسازد.
به طور کلی سه نظریه در مورد این شخص وجود دارد.در نظر اول عده ای اعتقاد دارند که وی اسکندر مقدونی است و وی را اسکندر ذوالقرنین مینامند. این نظریه را ابو علی سینا در کتاب "دار الشفاء"خود بیان نموده است.دومین نظریه مربوط میشود به ابن هشام در کتاب"تاریخ سیره" و ابوریحان بیرونی در" الاثار الباقیه" که این دو نفر ذوالقرنین را از پادشاهان یمن میدانستند . در نهایت سومین و معتبرترین نظریه مربوط میشود به ابوالکلام آزاد،وزیر فرهنگ معاصر هند در کتاب "ذوالقرنین" که این شخص را کورش کبیر پادشاه ایران نامیده است.
اکنون می توان گفت همه ی کارشناسان و مورخان اطمینان دارند که ذوالقرنین همان کوروش است.
برخی با غرض یا به اشتباه اسکندر گجستیک (ملعون) را ذوالقرنین می دانند اما این معنی با کلام قرآن سازش ندارد. چون نخست قرآن می گوید ذوالقرنین مؤمن به خدا و روز قیامت بوده است و دین او دین توحید بوده است؛ ولی ما میدانیم که إسکندر مشرک بوده و در تاریخ آمده است که ذبیحه خود را برای ستاره مشتری ذبح نموده است.
و دوم قرآن ذوالقرنین را مرد صالح از عباد خدا و صاحب عدل و رفق میشمارد؛ و تاریخ برای إسکندر خلاف آنرا بیان میکند.
سوم اینکه در هیچیک از تاریخها نیامده است که إسکندر مقدونی سدّ یأجوج و مأجوج را بنا کرده باشد. به هر حال از ذوالقرنین در قرآن به عنوان شخصیتی دادگستر و بشردوست یاد شده است.ودر تمام نوشته هایی که از زمان باستان چه در کتابهای دینی چه کتابهای غیر دینی آمده کوروش را فردی دادگستر و بشر دوست و کسی که اولین بیانیه حقوق بشر را اجرا کرده است و کتیبه اش هنوز موجود می باشد ، ذکر شده است.
دوتا از فروع دین ما تولی و تبری است که یعنی دوست داشتن دوستان خدا و دشمن داشتن دشمنان خدا است چون کوروش بزرگ دوست خدا فردی بود که احکام خدا را در زمین جاری می کرد و در واقع نماینده خدا در زمین بود باید مورد احترام همگی ما باشد و مقامش را گرامی داریم و نگذاریم آرامگاهش از بین برود و یا به او بی توجهی و توهین شود .
چرا داستان ذو القرنین در قرآن آمده است؟
سبب نزول سوره کهف این بود که قریش سه نفر را به قبیله نجران فرستادند تا از یهودیان آن دیار مسائلى را بیاموزند و با آن رسول خداصلى الله علیه وآله را بیازمایند. آن سه نفر «نضربن حارث بن کلده»، «عقبةبن ابىمعیط» و «عاص بن وائل سهمى» بودند.
این سه نفر به سوى نجران حرکت کرده و جریان را با علماى یهود در میان گذاشتند. یهودیان گفتند: سه مساله از او بپرسید، اگر آن طور که ما مىدانیم پاسخ داد، در ادعایش راستگو است. آنگاه از یک مساله دیگر بپرسید، اگر گفت مىدانم، بدانید که دروغگو است. گفتند: آن مسائل چیست؟ جواب دادند که از او از احوال جوانانى بپرسید که در قدیم الایام بودند و از میان مردم خود بیرون شده و غایب گشتند و در غیبتگاه خود خوابیدند. از او بپرسید چقدر خوابیدند؟ نفراتشان چند بود؟ چه چیز از غیر جنس خود همراهشان بود؟ و داستانشان چه بود؟
مطلب دوم اینکه از او بپرسید داستان موسى که خدایش دستور داد از یک عالم پیروى کن و از او تعلم گیر چه بود؟ آن عالم که بود؟ موسى چگونه از او پیروى کرد؟ و سرگذشت موسى با او چه بود؟
سوم اینکه از او از سرگذشتشخصى بپرسید که میان مشرق و مغرب عالم گردید تا به سد یاجوج و ماجوج رسید; او که بوده؟ و داستانش چگونه بوده است؟
یهودیان پس از عرضه این مسائل جواب آنها را نیز به فرستادگان قریش دادند و گفتند: اگر این طور که ما شرح دادیم جواب داد، صادق است، وگرنه دروغ مىگوید.
فرستادگان قریش پرسیدند: آن یک سؤال دیگر که گفتید چیست؟ گفتند: از او بپرسید که قیامت چه وقتبهپا مىشود؟ اگر ادعا کرد که من مىدانم قیامت چه موقع بهپا مىشود، دروغگو است، ولى اگر گفت جز خدا کسى تاریخ آن را نمىداند، راستگو است.
فرستادگان قریش به مکه برگشتند، نزد ابوطالب جمع شدند و گفتند: پسر برادرت ادعا مىکند که اخبار آسمانها برایش مىآید، ما از او چند پرسش مىکنیم، اگر جواب داد، مىدانیم که راستگو است، وگرنه مىفهمیم که دروغ مىگوید! ابوطالب گفت: هر چه دلتان مىخواهد بپرسید!
آنها آن مسائل را مطرح کردند. رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: فردا جوابهایش را مىدهم; اما در وعدهاى که داد «انشاءالله» نگفت. به همین جهت، چهل روز وحى از او قطع شد تا آنجا که رسول خداصلى الله علیه وآله غمگین گردید و (بعضى از) یارانش که به وى ایمان آورده بودند به شک افتادند، و قریش شادمان شده و به استهزاء و آزار ایشان پرداختند; ابوطالب نیز سخت در اندوه شد.
پس از چهل شبانهروز، سوره کهف بر پیامبر نازل شد. رسولخداصلى الله علیه وآله از جبرئیل سبب تاخیر را پرسید؟ (جبرئیل) گفت:ماقادرنیستیمازپیشخود نازل شویم جز به اذن خدا.
توضیح آیات قرآن
«و یسئلونک عن ذى القرنین قل ساتلوا علیکم منه ذکرا»
و از تو اى پیامبر درباره ذو القرنین سؤال مىکنند، در پاسخ ایشان بگو:به زودى بخشى از سرگذشت او را براى شما بازگو مىکنم.
«انا مکنا له فى الارض و اتیناه من کل شىء سببا» ما او را در روى زمین قدرت و حکومت دادیم و اسباب هر چیز را در اختیارش گذاشتیم.
سفر به مغرب:
«فاتبع سببا» ذو القرنین از این اسباب و وسایل استفاده کرد و راه سفر را در پیش گرفت.
«حتى اذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب فى عین حماة و وجد عندها قوما» تا به غروبگاه آفتاب رسید. در آنجا چنین در نظرش مجسم شد که خورشید در چشمه یا دریایى تیره و گلآلود فرو مىرود و در آنجا مردمى را دید که مجموعهاى از انسانهاى نیک و بد بودند.
«قلنا یا ذا القرنین اما ان تعذب و اما ان تتخذ فیهم حسنا» گفتیم اى ذو القرنین، آیا مىخواهى بدان ایشان را مجازات کنى، یا روش نیکویى در مورد آنها انتخاب مىنمایى؟
«قال اما من ظلم فسوف نعذبه ثم یرد الى ربه فیعذبه عذابا نکرا»
ذو القرنین گفت: ما کسى را که ستم ورزیده مجازات خواهیم کرد; سپس او به سوى پروردگارش باز مىگردد و خداوند او را مجازاتى شدید خواهد نمود; یعنى ظالمان و ستمگران، هم مجازات این دنیا را مىکشند و هم عذاب آخرت را.
«واما من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنى وسنقول له من امرنا یسرا» و اما کسى که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نیکوتر - بیشتر از استحقاقش - خواهد داشت و ما به فرمان خود، او را به کارى آسان واخواهیم داشت.
سفر به مشرق:
ذو القرنین سفر خود را به غرب پایان داد و دوباره عزم سفر کرد; قرآن مىگوید:
«ثم اتبع سببا» سپس بار دیگر از وسایلى که در اختیار داشت استفاده کرد و به طرف مشرق حرکت نمود.
«حتى اذا بلغ مطلع الشمس وجدها تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترا»
همچنان به راه خود به طرف مشرق ادامه داد تا به صحرایى نزدیک به محل طلوع خورشید رسید. در آنجا دید که خورشید بر جمعیتى طلوع مىکند که برایشان در برابر تابش آفتاب، هیچگونه پوشش و سایبانى قرار نداده بودیم.
«کذلک و قد احطنا بما لدیه خبرا» آرى، ذو القرنین این چنین بود! و ما به خوبى از امکانات و فعالیتهاى او آگاه بودیم.
برگشت از مشرق و سفر به طرف کوههاى یاجوج و ماجوج:
«ثم اتبع سببا» باز از وسایل مهمى که در اختیار داشت استفاده کرد و به قصد سفر حرکت نمود.
«حتى اذا بلغ بین السدین وجد من دونهما قوما لا یکادون یفقهون قولا».
همچنان راه خود را ادامه داد تا به میان دو کوه رسید و در کنار آن دو کوه، قومى را یافت که هیچ سخنى را نمىفهمیدند; یعنى خیلى ساده و بسیطالفهم بودند.
«قالوا یا ذا القرنین ان یاجوج و ماجوج مفسدون فى الارض فهل نجعل لک خرجا على ان تجعل بیننا و بینهم سدا» آن گروه - وقتى ذو القرنین را با آن قدرت و توانایى دیدند - به او گفتند: اى ذو القرنین، طایفه یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد مىکنند، آیا حاضرى پولى از ما بگیرى و میان ما و آنها سدى ایجاد نمایى؟!
«قال ما مکنى فیه ربى خیر فاعینونى بقوة اجعل بینکم و بینهم ردما».
ذو القرنین در پاسخ آنان گفت: اموال و امکاناتى که پروردگارم در اختیارم گذاشته، از آنچه شما پیشنهاد مىکنید بهتر است. بنابراین من از شما اجر و مزد نمىخواهم! فقط مرا با نیروى انسانى کمک کنید تا میان شما و آنها سد محکمى ایجاد نمایم!
ساختن سد :
«اتونى زبر الحدید حتى اذا ساوى بین الصدفین قال انفخوا حتى اذا جعله نارا» در ابتداى کار سدسازى، ذو القرنین چنین دستور داد: قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید و آنها را روى هم بچینید تا اینکه کاملا میان دو کوه را بپوشانند. بعد گفت: در اطراف آن آتش بیفروزید و در آن بدمید.
آنان چنین کردند تا قطعات آهن سرخ و گداخته گردید.
«قال اتونى افرغ علیه قطرا» بعد گفت: اکنون مس مذاب برایم بیاورید تا روى این بریزم!
و به این ترتیب، سدى آهنین در مقابل یاجوج و ماجوج ایجاد کرد، چنان که قرآن مىگوید:
«فما اسطاعوا ان یظهروه وما استطاعوا له نقبا» پس از آن دیگر آن گروه مفسد قادر نبودند از روى آن عبور کرده یا راه نفوذ و حفرهاى در آن ایجاد کنند.
«قال هذا رحمة من ربى.» ذو القرنین در پایان کار سد گفت: این سد خود نعمت و رحمتى از پروردگار من است!
«فاذا جاء وعد ربى جعله دکاء و کان وعد ربى حقا» گمان نکنید این یک سد جاودانى و ابدى است، بلکه آن زمان که وعده پروردگارم فرارسد، آن را در هم مىکوبد و به یک سرزمین صاف و هموار مبدل مىسازد و وعده پروردگارم حق است و تحقق خواهد یافت (وعدهاى که بر اساس آن، در آستانه رستاخیز سازمان دنیا به هم خورده و تمامى استحکامات آن فرو خواهد ریخت).
منبع
http://web.pardisbox.ir/go-7768.html
لینک مستقیم
گزارش تخلف
5 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت
ثبت نام
کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛
(Log In)
کنید.
موضوع قبل
زیربخش
عمومی
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
×
ویرایش پست پیشرفته
تبلیغات