خانه
18.4K

مجله جادوی کلمات بخش موفقیت!

  • ۰۷:۳۶   ۱۳۹۴/۵/۲۹
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28109 |24368 پست
    موسی(ع) گفت : خدایا دوست دارم یکی از بنده ها، یکی از مخلوقاتت را که در ذکر گفتن برای تو به درجه اخلاص رسیده ببینم.
    خطاب رسید: موسی دوست داری ببینی برو کنار فلان دریا یه درختی آنجاست. آن مخلوق من که دائم در ذکر منه می بینی.
    آمد کنار دریا نگاه کرد دید فقط یه پرنده روی این درخت نشسته.حجابها برداشته شد نگاه کرد دید ذاکر، این پرنده است. داره ذکر خدا رو میگه.
    از پرنده سوال کرد گفت چند وقته اینجا نشستی و داری ذکر میگی ؟ گفت از موقعی که خدا منو خلق کرده همین جا نشستم دارم ذکرش را میگم.
    موسی پرسید : آیا آرزویی، میلی به این همه نعمات دنیایی داشتی یا نه ؟
    گفت هیچی را نخواستم . فقط دوست دارم یه مقدار آب بخورم .
    موسی تعجب کرد . دید روی شاخه ای نشسته که این شاخه پایین آمده چیزی تا دریا فاصله نداره. گفت یه مقدار به خودت زحمت بدی منقارت به آب می رسه. میتوانی آب بخوری.این که آرزو نمی خواد!
    عرضه داشت: ای پیامبر خدا ! می ترسم لذت این آب خوردن من را از مناجات با خدام وا بداره.

    خدایا ...
    ما هم میایم در خونت باهات حرف بزنیم!
    چنان طلبکاری می شویم از تو که ...
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان