یهو زد به سرم براش اس دادم که : جوابمو میدی یا ده تا موش بندازم تو اتاقت ؟ چند دقیقه بعد اس داد : خیلی بی مزه ای پسره ی خیانتکار دیگه خنده های منو تو خواب ببینی . بهش اس دادم: نه اینجوری نمیشه پررو شدی باید یه مار بندازم تو اتاقت که از ترست مثه سوپرگرل از پنجره ی اتاقت بپری تو اتاق من تا من بتونم تو چشمای زشتت نگاه کنمو بگم دیوونه اون فقط همکارم بود که چون ماشین لعنتیش خراب شده بود من تا یه جایی رسوندمش . چند دقیقه ای خبری نبود تا باز اس داد چشمای من زشته؟ لبخند شرورانه ای رو لبم نشسته بود بهش گفتم آره بابا چیه انگار دماغتو کشیدی بالا رنگ چشات سبز شده انقد چشات زشته که نمیتونم ازشون چشم بردارم یا اون موهای طلاییش که بوی گند گندم زار میده و هوش از سر آدم میبره اه اه اه اه هر وقت نگات میکنم حالم بد میشه مخصوصا اون خنده های مضخرفت که این همه ساله منو دیوونه ی خودش کرده یا اون ... هیچی اصلا ولش کن . حالت چطوره خانومم؟ امروز اومده بودی منو ببینی؟
