۱۶:۲۸ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
آهو
پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|51244 |36302 پست
نگاهی به چشمای نافذ و البته شرور الکس انداخت یادش اومد سامی همیشه میگفت چشمای آدما دروغ نمیگن هر وقت میخوای بفهمی میتونی به کسی اعتماد کنی یا نه به چشماش نگاه کن . بعد از کمی مکث به خودش گفت نه این چشما قابل اعتماد نیستن یه تکونی به خودش داد و به الکس که سعی داشت از حرکات مت بفهمه چی تو سرشه نگاهی انداخت و گفت البته شایدم راهمو کشیدمو رفتم ولی قبلش میخوام تو این دهکده ی کوچیک یه دوری بزنمو خوش بگذرونم شنیدم جای خوبی واسه گذروندن تعطیلاته . الکس نیشخندی زد و گفت : خب تعطیلات بهت خوش بگذره نفله وقتی واسه تفریح داشتی تو دهکده دور میزدی یه نگاهم به پایین تپه ی بهشت بنداز جای سرسبز و قشنگیه قراره وقتی خودتو به کشتن دادی جنازه تو اونجا دفن کنیم