قسمت سی و یکم
قضیه پرونده سازی برای رضا و جعلی بودنش و همینطور قتل مرموز وکیل حسابی سر و صدا کرده بود. رضا میخواست ازین فرصت برای تبرعه و تطهیر خودش استفاده کنه اما به نظر میرسید فاز انجام کلیه عملیات ها قبل از اینکه جعلی بودن همه اتهام ها ثابت بشه خوب پیش نمیرفت.
رضا مجبور بود قمار کنه و بخشی از این تطهیر رو از دست بده اما از قدرتش استفاده کنه و از زندان بیاد بیرون. آلمانی ها توی این شرایط حاضر نبودن بدون ارتباط حضوری با رضا معامله رو ادامه بدن. قرار توی تهران بود و رضا تونست به موقع مرخصی بگیره اما خبرنگارها همه جا دنبالش میکردن.
با روش های پیچیده ای تونست جایی دور از دسترس خبرنگارها با آلمان ها قرار بذاره. اونا فقط یه چیز میخواستن، ضمانت کافی!
رضا بعد از کلی مذاکره های پیچیده با تیم خودش و آلمانی ها، ضمانتش رو پیشنهاد داد. مطمئن نبود که تیم اطلاعاتیش حتما از پسش بر بیان اما این آخرین شانسش بود : قرارداد انتقال پول ها و معامله قبلی، به اضافه افشای زمان و محل ورود محموله اسلحه به پاکستان در اضای به هم خوردن معامله قبلی. بیش از هر کس روی لاله حساب باز کرده بود ...