خانه
268K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۲:۲۵   ۱۳۹۶/۲/۲۴
    avatar
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست

    با گوشیم زنگ زدم به برادر دوقلوم کیامهر. اومد دنبالم کیا مثل همزادم بود مو نمیزدیم با هم .
    کمکم کرد سوار شم نفس کشیدن برام سخت بود باید میرفتیم بیمارستان کبودی دردناکی روی قفسه سینه ام بود که کیا با دیدنش دست و پاش و گم کرد.
    گفت: باز چی کار کردی با خودت؟
    حرکت کردیم به سختی گفتم: خورشید
    خورشید داشت طلوع میکرد کیا فکر کرد نورش اذیتم میکنه سایه بون ماشین و پایین داد. مستیم داشت می پرید و درد قفسه سینه ام بیشتر آزار دهنده میشد. گفتم: تو ماشینت چیزی داری دردمو آروم کنه؟
    دست کرد تو داشبورد و یه بطری جیبی داد دستم بازش کرد بوی کنیاک که به مشامم خورد خوشحال شدم
    نرفتیم بیمارستان باید یه جوری چراغ خاموش جلو میرفتم کیا زنگ زد به دوستش که یه دکتربیاره بالاسرم.

    ویرایش شده توسط نوشان در تاریخ ۲۴/۲/۱۳۹۶   ۱۲:۳۰
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان