هوا تاريك شده بود. كيا رفته بود خونه مالنا، تنها توي بالكن نشسته بودم. به حرفاي افشين فكر ميكردم. حتي اگه خودش عمدا فيلم رو پخش نكرده بود صد در صد مقصر لو رفتن ماجرا بود. فيلم رو فقط اون داشت و من كه منم خيلي وقت پيش پاكش كرده بودم.
توي همين فكرا بودم كه افشين زنگ زد.
-رادمهر فقط ميتونه كاريه نفر باشه. دختره رو تو يه مهموني ديدم خيلي ادعاي خلافش ميشد. چند تا چشمه از كاراي خركي كه كرده بود برام تعريف كرد منم ماجراي اون شبو براش گفتم. از تو گفتم كله خر ترين دوستي كه پايه بود و به ايده آتيش بازي با ماشين شريك سابق بابام نه نگفت. فيلم رو هم بهش نشون دادم. همون شب موبايلم گم شد و فرداش تو حياط خونمون پيدا شد. دختره رو هم يكي دو بار ديگه ديدم و بعدشم غيبش زد.
از قيافه دختره پرسيدم ....مشخصات خورشيد بود
ديگه روي گوشيت چيا داشتي؟
فيلم همه خل و چل بازيامون بود. رادمهر گند زدم. واااااي هر چي فكر كني تو گوشيم بود. بدبخت شدم...
خفه شو به جاي ناله كردن گم شو بيا اينجا
تمام شب رو با افشين حرف زديم و نقشه كشيديم. ظهر روز بعد وقتي كيا اومد خونه تازه از خواب بيدار شده بوديم.
افشين كه چشمش به كيا افتاد بلند گفت بيا راد مغز متفكرمونم اومد. نقشه رو براي كيا گفتم.
كيا: رادمهر من با اين افشين كودن كاري ندارم ولي تو خفه شو. فيلم كه نيست ايندفعه مي كشنت.
تنها نميرم. سه تايي ميريم. باهاش طي مي كنم. سه به سه. هرجا من بگم. اگه تا سه ساعت بعد قرار به كسي كه جا روميدونه زنگ نزنم پليس ميريزه اونجا...همه اينا رو باهاش طي مي كنم. ببين مولاي دوزش نميره.
- فكر كردي دختره مغز خر خورده اين شرط و شورطاي مزخرف تو رو قبول كنه
- اونش ديگه بامن. حله؟
افشين و كيا با ترس و ناباوري به من خيره شده بودند ...