خانه
268K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۲۱:۲۸   ۱۳۹۶/۳/۱۰
    avatar
    کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    گفت واقعا اين چيزيه كه ميخواي؟ باشه. مشكلي ندارم.
    به چشمهاي بي روح و چهره بي احساسش نگاهي انداختم و گفتم : خوش خيالي اگه باور كني شرطم اينه. يه سيبل وصل مي كنم به يه نقطه از بدن فرهاد . تيروكمون دسته توئه از فاصله دو متري،ميزني وسط سيبل اگه وسطش نخوره تير دومو من پرت ميكنم. سسيبل نميتونه جايي نصب بشه كه باعث مرگ يا نقص عضو جدي بشه.
    فرزانه خنده مستانه اي سرداد. خب در مورد تو نگران زدن تير دوم نيستم. يادم نمياد تيرت خطا رفته باشه. داشتم فكر ميكردم سيبل رو كجاي كيا بذارم.
    يك ساعت از شروع بازي گذشته بود حسابي سرم داشت گيج ميرفت . فرزانه باز از روي مهره من پريد بدون بحث شات رو برداشتم ولاجرعه سر كشيدم.
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان