خانه
266K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۴:۰۱   ۱۳۹۶/۵/۲۳
    avatar
    کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    صبح روز بعد پوریا با غزل تماس گرفت و گفت دوباره نشانه های تپه ای که در آنجا عمو پدرام را گم کرده اند به او بدهد.
    -اگه باهات بیام خیلی راحت تر اونجا رو پیدا می کنیم. در ضمن من زمینو کندم و گل سرم رو اونجا چال کردم، با چند تا سنگ بغلش علامت گذاشتم تو که نمی تونی پیداش کنی ولی خودم می تونم.
    پوریا پوزخندی زد :- چه فکر بکری! پیدا کردن یه تپه که خیلی راحت تر از گل سر توئه.
    -منم میام! فهمیدی! اون عموی من که اینقدر مرموز رفتار می کنه، اونم دوست من بود که کشته شده ، منم باید بیام
    پوریا بالاخره موافقت کرد.
    یک ساعتی راه رفتند و با نشانه هایی که غزل میداد پوریا راه را پیدا می کرد. بالاخره به آن تپه های پیوسته رسیدند که پدرام آنجا ناپدید شده بود.
    - اینا بقایای یه قلعه خیلی قدیمیه. قبلا اینجا آبادانی بوده رودخونه بوده، اما حالا فقط خاک و خاک. برای همین کسی اینجا نمیاد. ولی من چند باری از این نزدیکی رد شدم. فکر نکنم اینجا جایی واسه پنهان شدن وجود داشته باشه.
    کمی جلوتر رفتند، غزل نشست و شروع کرد به کندن زمین گل سرش را جلوی چشمان پوریا تکان داد و بعد آن را در جیب مانتویش گذاشت. پوریا با نگاه محبت آمیزی گفت: بهتره بریم بالای تپه.
    وقتی به بالای تپه رسیدند. پوریا کوله ای که بر دوش داشت را زمین گذاشت و قمقه آبی از درونش در آورد و غزل را که در آن حوالی بی هدف می چرخید صدا زد.سایه ای از پشت سر به او نزدیک می شد پوریا به آرامی چرخید و گفت: بیا آب بخور.. اما کسی که پشت سرش ایستاده بود غزل نبود. مردی بود با قامتی متوسط، چشمانی مشکی که موهای سیاه مجعدش در باد آرامی که می وزید تاب میخورد. پوریا از جا پرید. اطرافش را نگاه کرد و فریاد زد غزل کجاسسسست.
    غزل که صدای فریاد پوریا از جا پرانده بودش با سرعت به سمت پوریا دوید اما دیدن مرد باعث شد لحظه ای در جایش خشک شود ولی به سرعت جهت دویدنش را عوض کرد و به تاخت به سمت روستا رفت. اما زیاد دور نشده بود که صدای آشنایی را شنید که اسمش را فریاد می زد: غزززززل، عمو جون نترس...برگرد اینجا.
    غزل لحظه ای ایستاد و پشت سرش را نگاه کرد ، پوریا عمو پدرام و مردی که قبل از مرگ خدیجه بر روی پشت بام دیده بود کنار هم ایستاده بودند.

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۲۳/۵/۱۳۹۶   ۱۴:۱۶
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان