خانه
273K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۰:۵۰   ۱۳۹۶/۶/۱۴
    avatar
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست

    بعد از وخیم تر شدن اوضاع اسپروس و اسپارک با همراهی ایریک ماندرو به سمت لیتور حرکت کردند . دلبان کیه درو دارو فرمانده نیروی دریایی که مردانش را در پادگانی در نزدیکی لیتور مستقر کرده بود ( همان سهره کوچک) مرتب از اوضاع پیغام میفرستاد . اسپروس همچنین از رسیدن آداکس و شارلی با خبر شد و دستور داد آنها در لیتور منتظر آنها بمانند. با ورود اسپروس به لیتور اما اتفاقی افتاد که هیچ کدام پیش بینی نکرده بودند شاهزاده پلین دختر کوچک اکسیموس نیز به همره گروه کوچکی به لیتور رسید. در واقع این خبر را اسکاردان فرمانده گارد ساحلی به کیه درو داد. صبح خیلی زود گارد ساحلی از نیروهای نگهبان پیشرو در دریاچه که شب را به نگهبانی پرداخته بودند پیغام میگیرد که کشتی کوچکی با پرچم امپراطوری هزار آفتاب به سمت شمال در حرکت است. آنها کشتی را زیر نظر گرفتند و هیچ ساز و کار نظامی ای مشهود نبود کیه درو دستور میدهد به کشتی اجازه ورود دهند اما اوضاع را خوب تحت نظر بگیرند تا غافلگیر نشوند . وقتی پلین دختر هوشمند و دانای اکسیموس از کشتی قدم به زیر گذاشت کیه درو خود را به ساحل رسانده بود تا از او استقبال کند. کیه درو اعلام کرد که امپراطور تنها چند ساعت است که بعد از سفری سخت به لیتور رسیده و هنوز آمادگی استقبال ندارد.
    فرمانده شهر لیتور مردی کوتاه قد و با موهای کم چشت و بور بود که عین اردک مرتب این و آن ور میپرید تا بدان لحظه این همه مهمان عالیرتبه در آن شهر جمع نشده بودند دستور داد تالار اصلی شهر که برای گردهمایی های مردم استفاده میشد را برای جلسات آماده کنند .
    اسپروس در لیتور اقامتگاه کوچک و ساده ای داشت در اتاقش روی تخت نشسته بود فکر میکرد سگ هاسکی زیبایی نیز در اتاق میپلکید کرونام دلبان اسپروس گفت: اکسیموس دخترشو فرستاده رومل گودریان هم مشاور خزانه داریشو. من مطمئنم شاردل هم به پیشنهاد صلح جواب مثبت میده
    اسپروس جواب داد: اینکه همه دنبال صلحند درسته ولی باید مراسم رو جوری مدیریت کنم که پایه جنگ بعدی نشه
    - من میدونم تو نگران چی هستی نگران زیاده خواهی پادشاهان
    - بله مخصوصا زیاده خواهی پادشاهان پیروز یعنی اکسیموس چون همین زیاده خواهی بعدها انگیزه بخش جنگ های بعدیه
    - تا حرفهای پرنسس رو نشنیدی قضاوت نکن. کاش میشد یه فکری برای اختلافات دیرینه دزرت لند وریورز لند کرد من فکر میکنم قسمت سختش اونجاست. حرفهای اریک رو تو این مورد یادته؟
    اسپروس بلند شد که لباس بپوشد باید برای مهمانی ناهار آماده میشد میزبان بود و باید به برنامه ریزی استقبال نظارت میکرد. هرچند فرماندار و اسپارک کارها را به خوبی انجام داده بودند و همه چی به خوبی پیش رفت. اسپروس جلوی تالار اصلی ایستاده بود که کالسکه ای ساده ایستاد ملازمان درب کالسکه را گشودند و شارلی درومانیک از آن پیاده شد شارلی بعد از سفر سخت و طولانی ای که در خفا انجام داده بودند هنوز کامل سر حال نشده بود با این که سعی میکرد صاف راه برود ولی معلوم بود اسب راندن های طولانی و نشستن در قایق کوچک آداکس استخوانهایش را دردناک کرده و به سختی راه میرود. اسپروس با دیدن او و با تصور سختی راهی که آمده لبخند شیطنت آمیز نامحسوسی زد و جلو رفت تا او را به تالار دعوت کند بلافاصله کالسکه پرزرق و برق تری رسید با دیدن نشان خانوادگی کیه درو بر روی کالسکه اسپروس متعجب شد و با دیدن پالین که با آداب مخصوص پادشاهان از کالسکه پیاده میشود تعجبش بیشتر شد  رو به اسپارک که کنارش ایستاده بود گفت یادم باشه از کیه درو تشکر ویژه بکنبم برای مهمان ما سنگ تمام گذشته و بلافاصله برای خوشامد گویی جلو رفت
    جلسه آن روز با حضور اسپروس اریک ماندرو شارلی درومانیک پرنسس پالین و کیه درو برگزار شد اسپروس وقتی متوجه علاقه اکسیموس به برقراری صلح شد بسیار خوشحال شد و به طور محسوسی این خوشحالی در چهره اش مشخص شد.
    پالین گفت: مفتخرم اعلام کنم پادشاه سرزمین هزار آفتاب مترصد برقراری صلح مجدد در منطقه هستند
    اریک گفت: به زودی از نمایندگان ریورزلند و دزرت لند هم دعوت میکنیم تا برای مذاکرات صلح آماده شوند.
    اسپروس به آرامی گلویی صاف کرد و گفت: شرایط برقراری صلح مهمترین نکته است باید صحبت های هر چهار اقلیم رو شنید.

    سپس رو به پالین ادامه داد: بانو من از شما دعوت میکنم که تا رسیدن نمایندگان دزرت لند و ریورز لند مهمان ما باشید تا در جلسات آینده بتونیم مجددا شاهد برقراری امنیت و صلح باشیم

    و رو به شارلی درومانیک گفت: بانو درومانیک من از حضور شما بسیار استقبال میکنم اما متاسفانه اوپلنتوس مشاور خزانه داری من به علت عجله ما در حرکت نتونست خودشو به ما برسونه من فکر میکنم بهتره تا رسیدن اون پیرمرد به اینجا چند روزی مهمان ما باشید

    اسپروس رو به جمع اینگونه صحبت هایش را تمام کرد: من دارم روی یک پیمان صلح پایدار کار میکنم که 14 ماده داره اگر این پیمان صلح بین 4 اقلیم برقرار بشه فکر میکنم تا قرن ها شاهد وقوع جنگ نباشیم

    ویرایش شده توسط نوشان در تاریخ ۱۴/۶/۱۳۹۶   ۱۲:۴۹
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان