خانه
270K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۳:۳۰   ۱۳۹۶/۶/۲۱
    avatar
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    اسپروس اریک ماندرو را به دنبال عمویش فرستاد آکوییلا مردی حدودا 60 ساله بود که مانند خود اریک محل زندگی مشخصی نداشت و همیشه در سفر بود اما اریک راهی برای پیدا کردن آکوییلا داشت که هیچ کس نمیدانست. اسپروس تنها چند باری بیشتر عمویش را دیده بود و آنهم زمانی بود که پدرش احضارش میکرد. وقتی آکوییلا با دلبان عقاب بدنیا آمد همه را شگفت زده کرد او خیلی قوی بود و دلبانش را میتوانست تا کیلومترها دورتر بفرستد اما نمیتوانست امپراطور شود. بنابراین سفر کردن و زندگی در خفا را برگزید . سه روز بعد که آکوییلا و اریک به لیتور رسیدند آکوییلا ترجیح داد شب هنگام اسپروس را ملاقات کنند بنابراین اریک مجبور شد اسپروس را از خواب بیدار کند. آکوییلا به سختی قبول کرد که نامه مارتین لدویک را برساند زیرا که با خود عهد کرده بود تا جای ممکن از دم و دستگاه امپراطوری و خواسته هایشان دوری کند. تلخی از دست دادن تاج و تخت آن هم به دلیلی که برای او قابل قبول نبود از او مردی سخت و نامهربان ساخته بود که به سختی بر این نقیصه اش فائق آمده است. پدربزرگ اسپروس برای این که پسر ارشدش خوب بزرگ شود و حسادت از او یک دشمن نسازد آکوییلا را به مرد دانایی سپرده بود تا دور از قلعه باستانی پادشاهی مونته گرو در الیسیوم، او را بزرگ کند .
    از سوی دیگر اسپروس به شدت مترصد خبرهایی از سوی بلاتریکس بود . موضوع دزدیده شدن آداکس و شارلی درومانیک هنوز مخفی مانده بود ولی اسپروس میدانست که این موضوع را دیر یا زود باید به اطلاع مارتین برساند.
    شب قبل از برگزاری جلسه رسمی صلح عقاب آکوییلا برگشت و پاسخ نامه به دست مارتین لدویک رسید و این بار هم اریک صلاح را در آن دانست تا اسپروس را از خواب بیدار کنند. اسپروس که تازه جلسه ای را با اسپارک در خصوص گم شدن نماینده دزرتلند تمام کرده و با خستگی و دلهره فراوان به رختخواب رفته بود با اولین تقه ای که به در اتاقش خورد بیدار شد
    ساعت سه نصفه شب آنها جلسه ای اضطراری تشکیل دادند مارتین لدویک پاسخ رومل گودریان را به اسپروس ابلاغ کرد. رومل پذیرفته بود که به آتش بس نظارت کند و اجازه ندهد آتش جنگی دوباره در منطقه روشن شود
    قسمتهایی از نامه که مستقیما خطاب به مارتین نوشته شده بود در جمع خوانده نشد. رومل از مارتین خواسته بود که دربرابر زیاده خواهی های اکسیموس بایستد و تن به ذلت واگذاری زمین ندهد و سعی کند تا بگونه ای جبران خسارت های حمله شاردل به دزرتلند را بکند
    اسپروس اما فکرهایی در سر داشت و بهترین زمان برای درمیان گذاشتن آنها را همان شب دانست گفت: مارتین من از شما میخوام که در برابر گرفتن خون بها و جبران خسارات وارد شده به شهرها تجارت فلزاتتون رو با اکسیموس ها و ریورزلند گسترش بدین تا تعادل در منطقه برقرار بشه
    مارتین گفت: علت سختگیری رومل در تجارت فلزات گرون بودن بهای چوب و گندم بود ما به اعتراض به این وضع تجارت رو محدود کردیم. شاید بهتر بود درومانیک هم اینجا بود تا بهتر شرایط و توضیح میداد
    اریک گفت: باید در عهدنامه به این نکته اشاره بشه و در برابر قیمت های معقولی داد و ستد دوباره برقرار بشه
    اسپروس گفت: و البته یه چیز دیگه من شاید مجبور شم به باسمن حمله کنم این موضوع مربوط به الان و مذاکرات صلح نیست ولی قبل از هرچیزی میخوام بدونم نظر شما در این مورد چیه با من همراه میشین و یا مثل دوبار گذشته که با ریورزلند همراهی نکردین اینبار هم امتناع میکنین؟
    مارتین گفت: عالیجناب من میدونم چی تو ذهن رومل میگذره اون نمیخواد اسیر زیاده خواهی ها و انتقام کشی ها منابع و جان مردم و به خطر بندازه اما چون پیمان مودت و دوستی بین سیلورپاین و دزرتلند همیشگیست دشمن شما دشمن ما خواهد بود
    - خوبه من هم به پاس این دوستی امتیاز بهره برداری از رودهای مرزی شما و ریورزلند رو که سالهاست تحت انحصار ریورزلنده رو از شاردل میگیرم تا به طور مساوی از این آبها بهره ببرین و این کینه قدیمی برطرف بشه
    اریک گفت: فقط میمونه اکسیموس که هنوز نمیدونیم چی میخوان
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان