خانه
267K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۴:۴۹   ۱۳۹۶/۹/۷
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست

    بی آغار، بی پایان

    فصل دوم : طوفانی از غرب - قسمت سیزدهم

    حرکت در مسیرهای کوهستانی و راههای یخزده و پر از برف در حالی که مجبور بودند جسد 45 کشته از همقطاران خود و بیشتر از یکصد زخمی را با خود حمل کنند و می بایست کاملا مراقب باشند که با مرزبانهای سیلورپاین و یا با مردان مسلح تورداکس برخورد نکنند یک ماموریت بی نهایت سخت بود، در شرایطی که فقط 4 ساعت در هر شبانه روز برای استراحت توقف می کردند و تمام شب را با استفاده از تاریکی در حرکت بودند.

    ولی هیچ یک از این مشکلات چیزی نبود که بتواند ذهن دارک اسلو استار را از چیزی که دیده بود منحرف کند! حدود 400 ناتار با قابلیت جنگاوری غیر عادی با بدن یک مرد تنومند و صورت یک حیوان! دارک اسلو استار هیچ وقت مطمئن نشد که این یک پوشش ماهرانه برای پنهان کردن صورت بود و یا اینکه این افراد واقعا با سری به شکل حیوانات آفریده شده بودند! بعد از تصاحب کتیبه و همچنین آدرس یافتن کتیبه ی بعدی بسرعت از آنجا خارج شده ولی بعد از یکساعت دارک اسلو تغییر عقیده داده برای فهمیدن راز ناتارها ریسک بزرگی را پذیرفته و با 20 نفر ا ز زبده ترین افرادش به محل بازگشته بود که چند جنازه از ناتارها را برای تحقیق با خود به پایتخت ببرد ولی وقتی به آنجا رسیده بود در کمال تعجب نه خبری از جنازه های بود و نه سلاح ها و نه حتی نشانه ای از درگیری!

    به هر حال وقتی که در حال ورود به داخل مرز کشور اکسیموس بودند صدای جیغ گوش خراش یک عقاب بزرگ که ساعت ها بالای سرشان می چرخید باعث شده بود که دارک اسلو نقشه را تغییر داده و بجای رفتن به مدلین یا مقر خودش مستقیما به سمت پایتخت ادامه ی مسیر دهد.

    ...

    ارتش اکسیموس در سال 839 یکی از منظم ترین و آموزش دیده ترین ارتش های تمام وقت جهان بود گرچه از نظر تعداد بزرگترین نبود.

    این ارتش از 5 قسمت مستقل و یک گارد شاهنشاهی و 2 نیروی دریایی و 2 مرکز تحقیقات یکی برای سلاح ها و دیگری برای تاکتیک ها نظامی تشکیل شده بود. ارتش پرچمداران شمالی ده هزار نفر، ارتش پرچمداران غربی بیست هزار نفر، ارتش پرچمداران شرفی بیست هزار نفر، ارتش پرچمداران مرکزی بیست هزار نفر و ارتش پرچمداران جنوبی ده هزار نفر مجموعا هشتاد هزار نفر بعلاوه گارد شاهنشاهی بسیاز زبده که پنج هزار نفر بود و 30 کشتی جنگی متوسط و 50 کشتی گشتی کوچک و 600 ملوان در دریاچه ی قو و 300 کشتی جنگی بزرگ و 300 کشتی جنگی متوسط در 3 بندر اصلی دریاهای آرگون و لارا با 8000 ملوان مجموعه ی ارتش منظم اکسیموس را تشکیل می داد و 1700 نفر نیروی بشدت آموزش دیده شبه نظامی دارک اسلو استار نیز بتازگی در خدمت امپراتوری قرار گرفته بود.

    سرجان دستور داده بود که ارتش پرچمداران شرقی و همچنین نیمی از ارتش مرکزی با رعایت اصول اختفا در کوتاهترین زمان ممکن سوار کشتی های نیروی دریایی شده و به سمت سواحل سیزون حرکت کنند و پس از اشغال آن سرزمین به سمت شمال حمله کرده و قسمت شرقی کشور دلیور را اشغال کنند، همزمان با آرگون ها توافق شده بود که آنها نیز با حمله به جنوب، کشور بلتور را تشخیر کرده و در خطوط مرزی جنوبی این کشور به ارتش اکسیموس بپیوندند تا اولین قدم عملی را در سایه این اتحاد استراتژیک جدید را برداشته باشند.

    طبق محاسبات این عملیات تا پایان و بازگشتن ارتش به کشور بین 60 تا 80 روز زمان می برد و سرجان امیدوار بود که اتفاقات پیش بینی نشده اوضاع را از اینی که هست بدتر نکند!

    وقتی که در عرشه ی کشتی فرماندهی بعد از گذشت 20 روز از حرکت، باد موافق را بر بادبانها می دید می توانست خود را کمی سبکتر در تحمل بار این مسولیت بزرگ که همان پیشنهاد این قمار بود حس کند.

    ...

    وقتی جافری به سختی سعی کرد در آن سیاه چال تاریک گذشت روزها را از روی نشانه هایی که گذاشته بود حساب کند متوجه شد که بیشتر از 20 روز از زمانی که بجای ملاقات با موتانیشا، با 500 کمان آماده به شلیک روبرو شده بود گذشته است، در تمام این مدت آنها دو به دو به هم بسته شده و هر روز در حدود نیم ساعت توسط نگهبانان برای خوردن یک وعده غذا و قضای حاجت باز شده و بعد دوباره همان سیکل 24 ساعته تکرار می شد! نگهبانان هر بار دو گروه 2 نفری را باز کرده و بعد از بستن آنها 4 نفر دیگر را باز می کردند و دراین شرایط فکر کردن به فرار خنده دار به نظر می رسید، هر روز جافری سعی می کرد با بکارگرفتن مهارت صحبت کردن به زبان مربوط به کولینزها اهمیت پیام خود را گوشزد کرده و دیدار با موتانیشا را طلب کند ولی کوچکترین پاسخی دریافت نکرده بود و نکته ی بدتر این بود که دستور داده بود که در صورت گذشت 20 روز از مراجعت آنها به ساحل کولینز و مخابره نکردن علامتی که با دود می فرستادند، کشتی حامل آنها به پایتخت برگشته و خبر مفقود شدن آنها را اطلاع دهد و حالا احتمالا این اتفاق افتاده بود!

    ...

    شاه و لزد بالین در بیخبری محض از نتیجه ی انبوه اقدامات خود هر روز را بصورت تمام وقت به تجزیه و تحلیل حالت های مختلف می پرداختند.

    شاه: بالین کاش توانسته بودیم که دیوارهای 10 شهر دوم را نیز کامل کنیم، این موضوع پاشنه ی آشیل ما خواهد بود!

    بالین: سرورم شما تمام تلاش خود را کرده اید و نباید خودتان را سرزنش کنید.

    شاه: ملبو و ریورا شهرهای پرجمعیتی هستند و من در مورد سرنوشت مردم غیرنظامی این شهرها و روستاهای مجاورشان بسیار نگران هستم، بالین تهاجم به ما نزدیک است و من این را کاملا احساس می کنم، برای همین نقشه ی عجیبی برای حفاظت از مردم اکسیموس در نظر گرفته ام که در صورت نیاز باید اجرا شود، لرد بایلان و جافری کابایان هر 2 از ایالت های جنوبی هستند و در این روزها احتیاج مبرمی به مشورت و کمک آنها در امپراتوری بود ولی هر 2 برای ماموریت های بسیار مهم از کشور خارج شده اند، پس از تو می خواهم که بسرعت یک لیست از تمام خانواده های صاحب نفوذ جنوبی تهیه کرده و وضعیت ناپایدار فعلی را به اطلاعشان رسانده و از آنها بخواهی که در هوشیاری کامل منتظر دستورات بعدی باشند.

    بالین: حتما قربان، این کار بسرعت انجام خواهد پذیرفت.

    ویرایش شده توسط مهرنوش در تاریخ ۷/۹/۱۳۹۶   ۱۴:۵۱
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان