خانه
267K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۸:۴۱   ۱۳۹۸/۲/۲
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست

    بی آغار، بی پایان
    فصل سوم: آخرین کتیبه - قسمت پنجاه و هشتم

    در حالیکه پلین آماده می شد که به حسن نیت ولیعهد دزرتلند در پیش قدم شدن برای مذاکره تبریک بگوید، برخورد تیرهای دزرتلند به کمپ اکسیموس ها اوضاع را متشنج کرد، پلین در اولین فرصت توسط محافظانش به چادر فرماندهی برگردانده شده و با اشاره سر جان گارد امپراتوری اکسیموس برنارد و همراهانش را محاصره کرده و به یک چادر هدایت کرد، سپس سرجان دستور داد که یک گزارش دقیق از نوع حمله و میزان خسارت برآورد شده و در اختیار او قرار گیرد، زمان به کندی می گذشت و جو بسیار متشنجی بر ارتش های متخاصم حاکم بود، در قلعه وگامانس دیده بان ها به رومل گودریان و لابر ماجرای محاصره و بازداشت برنارد را اطلاع داده بودند و شورای جنگ تشکیل شده بود ولی گودریان همچنان دستور داده بود که صبوری پیشه کنند، در ارتش اکسیموس هم فرماندهان با اعلام آماده باش سراسری در حال منظم کردن خطوط و آمادگی برای اجرای دستورات جنگی بودند، بزودی یکی از افسران ارشد گزارشی را به سرجان ارائه نمود، در حمله اخیر اثری از گازهای سمی یا مواد انفجاری و سوزاننده دیده نشده و آتش و دود ناشی از سوختن چند ارابه حامل غذای اسب های سواره نظام بود. تیرها از نوع تیرهای شکار منجنیق با پیکان بسیار سنگین بودند.

    سرجان که نوع حمله را با حدس اولیه اش مطابق می دید بی درنگ به چادر فرماندهی رفته و ضمن ارائه خلاصه گزارش به پلین گوشرد نمود که هیچ اشاره ای به حمله ی انجام شده نکند.

    بعد از دقایقی برنارد که با احترام کامل توسط گارد سلطنتی اکسیموس اسکورت می شد وارد چادر فرماندهی شد، به اطرافش نگاهی انداخت و سپس رو به ملکه تعظیم کوتاهی کرد و گفت:

    ملکه پلین قبل از هر چیز تاج گذاری شما را به نمایندگی از دربار دزرتلند و ریورزلند تبریک می گویم. هر دوی ما درین جنگ برادرانمون رو از دست دادیم. دزرتلند و اکسیموس، ولیعهدهاشون رو از دست دادن و  مردمان ما! ... [مکث کوتاهی کرد و ادامه داد] لیست بلندی خواهد بود. اکسیموس با رهبری شما وارد فصل جدیدی از تاریخ خود خواهد شد و من امیدوارم حکمرانی شما بتونه سرنوشت این جنگ رو به مسیر جدیدی هدایت کنه که ضامن منافع خانواده های نامدار ما و همینطور مردم کشورهایمان باشه.

    پلین که کمی از رک گویی برنارد جا خورده بود مکثی کرد و گفت:

    حفظ امپراتوری و منافع مردمش همیشه اولویت اول من خواهد بود جناب گودریان ولی با حمله ی شما به سرزمین ما خون هزاران نفر به زمین ریخته شده و شهرهای زیادی نابود شده است.

    برنارد پاسخ داد:

    اگر به دو سال پیش برگردیم، بله حمله ی ما به سرزمین اکسیموس باعث خسارات زیادی شده. ولی اگر به دوسال نیم پیش برگردیم و یا به سه سال پیش یا به عقب تر می بینیم که بلند پروازی های اکسیموس ها از جمله دخالت در جنگ دو همسایه، ربودن کتیبه هایی که توازن نظامی را تغییر می داد، حمله به قاره شرقی و مسایل دیگر باعث شد که ما مجبور به حمله ای شویم که خسارت های هنگفتی هم به سرزمین های دزرتلند و ریورزلند وارد کرد.

    تاریخ این قاره پر از جنگ ها و خشونت های بی مورد بوده. بله این درسته، ما چهار خانواده بزرگ در این سالها همدیگه رو آزار دادیم. هر اتفاقی با واکنش شدیدتری پاسخ داده شده  و هیچ رحم و شفقتی وجود نداشته. همه ما بخوبی دلیلش رو میدونیم. باید با دقت از صلح محافظت کرد و مراقب جرقه اول بود. چون پس از اون، هر سرزمینی که بوقت نزاع برای شروع جنگ درنگ کنه و یا برای صلح پیشقدم بشه، دوران طولانی ای پشیمون خواهد شد. اما امروز صلحی به معنی همیشگی درکار نخواهد بود.

    تردیدی نیست که  جنگ بزرگتری در راهه و ما دو انتخاب داریم. یا می تونیم به این توالی احمقانه ادامه بدیم و نسبت به تغییراتی که در اطرافمون در حال وقوعه بی توجه باشیم تا در بهترین حالت سالهای طولانی مستعمره قاره غربی باشیم و یا از اتفاقات گذشته چشم پوشی کنیم و  خطر اصلی رو جدی بگیریم و با همکاری نزدیک تلاش کنیم که خود و مردمان این قاره  و البته در پس اون قاره های دیگه رو نجات بدیم.

    من شخصا به اینجا آمدم که اعلام کنم امپراتوری های بزرگ دزرتلند و ریورزلند اولویت جدیدی را تشخیص داده و آماده ی مصالحه هستند ولی در میدان جنگ هرگز عقب نخواهند نشست.

    پلین که از صراحت برنارد شگفت زده شده بود در حالیکه لبخندی بر لب داشت به سرجان نگاهی انداخت و در حالی که از روی تخت پادشاهی داخل چادر برمی خواست شروع به دست زدن کرد بعد از چند ثانیه سرجان نیز به او پیوست.

    سپس ملکه پلین گفت:

    آفرین جناب گودریان، اتفاقی که پیش بینی می کردم پس از هفته های مذاکره و کش مکش روی دهد حالا افتاده است.

    امپراتوری اکسیموس هم تغییرات را درک کرده و اولویت های جدیدی یافته است، واکنش ما قبلا آغاز شده و شما شاهد آن هستید.

    اما کشور من به دلیل اقدامات اخیر شما با مشکلات بسیار جدیی روبروست، شهر های ویران شده، انبار های غله خالی و مردم گرسنه، بی خانمان شده و قحطی کشیده!

    من نمی توانم فورا خیال شما را از این جبهه راحت کنم در حالی که شما دلیل این گرفتاری ها هستید، اگر قرار است ما اینجا برای مشکلات جدیدمان راهی پیدا کنیم این راه حل باید شامل همه ی مشکلات جدی باشد.

    برنارد سری تکان داد و گفت:

    ملکه پلین، دو سال جنگ انبارهای و خزانه ی ما رو هم تا حد زیادی خالی کرده ولی من تضمین می کنم که همانطور که گفتید راه حل نهایی شامل به اشتراک گذاری تمام منابع باشه. در جنگ پیش رو ما برای پیروزی به ارتشی به مراتب قدرتمند تر از امروز احتیاج داریم. ارتشی که زخم های این جنگ دو ساله رو فراموش کرده باشه تا بتونه با قدرت و البته در کنار هم مبارزه کنه. شما صاحب نیروی عجیبی شده اید که رازهای آن هنوز بر ما روشن نیست. اگر راز کتیبه ها را برای ما بر ملا کنید و منابع حاصل از آن را با ما تقسیم کنید، هر آنچه که در انبارهای آذوقه ی ما باشه و هر آنچه در توان افراد من باشه به اشتراک گذاشته خواهد شد.

    پلین سری به نشانه ی تایید تکان داد و گفت: پیشنهاد می کنم که فرمان ترک مخاصمه از طرف تمامی طرفین جنگ داده شده و ده روز دیگر یک جلسه با حضور نفرات اول هر سه کشور برگزار گردد، فکر می کنم این زمان برای رسیدن ملکه شاردل کافی باشد.

    سپس به نشانه ی اختتام جلسه به سمت تختش در انتهای چادر فرماندهی برگشت.

    ...

    همان شب سرجان پیشنهاد پر ریسکی را در شورای عالی فرماندهی ارتش اکسیموس مطرح کرد، دستور مرخص کردن تمام ارتش کمکی آرگون و همچنین بازگرداندن ارتش مستعمراتی اکسیموس به قاره شرقی به منظور جلوگیری از قدرت گرفتن باسمن ها در آن قاره و در صورت لزوم انجام حمله پیش دستانه به میسالاها! به نحوی که اینکار تمرکز ستادی باسمن ها را در آن قاره متزلزل سازد.

    لیوماسارو با تعجب گفت: این یعنی جدا شدن در حدود شصت هزار سرباز از ارتش در حالی که هنوز پیمان صلحی امضا نشده!

    سرجان پاسخ داد: بله این یک قمار است! ولی امروز که برنارد گودریان را دیدم، وقتی به چشمانش خیره شدم اثری از رقابت، زیاده طلبی و فرصت طلبی در آن ندیدم، چیزهایی که سالها و نسل ها بر جلسات بین ما سایه انداخته بود! 

    پلین در حالی که نگاهش را از نقشه بزرگ قاره ها برمیداشت گفت: ریورزلند قبل از همه با تهدید باسمن ها روبروست، اگر ما علاقمند هستیم که از مستعمرات خود دفاع کنیم آنها مترصد فرصتی برای بازگرداندن ارتش به منظور دفاع از سرزمین اصلیشان هستند، جان فردا به وگامانس برو و پیشنهاد کن که در صورت نیاز به عقب نشینی ارتش ریورزلند ما آمادگی داریم که ارتش آرگون و بخشی از ارتش اکسیموس را در حالت حفظ موازنه به عقب بفرستیم.

    ...

    در کارتاگنا کاهنان به فرماندار گزارش دادند که اتفاقاتی در معبد و در اتاق تاریک کتیبه ها رخ داده است، اثر جادوهای ناشناخته که منشا آن در خارج از کشورهای همسایه بود برای شورای مشورتی شهر شرح داده شد، نگرانی شدیدی مربوط به امنیت کتیبه ها احساس می شد، به همین منظور نامه ی محرمانه ای برای ملکه در میدان جنگ فرستاده شده و نگهبانان معبد به سه گروه مستقل با فرماندهان و رویکرد های مختلف افزایش یافت.

    ویرایش شده توسط مهرنوش در تاریخ ۳/۲/۱۳۹۸   ۱۸:۰۳
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان