خانه
266K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۷:۰۰   ۱۴۰۰/۴/۲۱
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست

    بی آغار، بی پایان

    فصل سوم: آخرین کتیبه  قسمت صد و دوم

    حالا بعد از مرگ شاردل، لابر، جافری و فرماندهان عالی رتبه ارتش متحد و همچنین کشته شدن شینتا و ناکامورا، وضعیت حاکم بر وگامانس کاملا متفاوت و ملتهب بود، تمرینات سخت هر روز از صبح تا شب در جریان بود و حتی عالیترین شخصیت ها هم علاوه بر حضور در جلسات طولانی مدت ارزیابی اخبار جدید، تمرینات شخصی نظامی خود را شروع کرده بودند، حالا سرجان گالیان، پلین اکسیموس و حتی رومل گودریان ساعات زیادی را به تمرینات انفرادی مبارزه اختصاص داده بودند.

    سواره نظام متحد زیر نظر سرسالوادر تحت فشار سنگین ترین تمرینات به هماهنگی قابل قبولی رسیده بود و واحد های سواره نظام هم تمریناتی را در پیش گرفته بودند تا با توجه به تجربه های قبلی نقش تعیین کننده ای در بزنگاه های جنگ به عهده گیرند.

    در یکی از جلسات عالی ستاد هماهنگی مشترک بعد از مطرح شدن این واقعیت که تمامی قدرت کتیبه ها از میان رفته و این موضوع باعث نگرانی قابل توجهی در کمپ شده بود در موضوع حتی مهمتری به نقطه ی تصمیم گیری  رسیده بودند، انتخاب محل استقرار ارتش برای جنگ نهایی.

    گودریان معتقد بود که وگامانس را به مقصد قلعه ی مرزی سانتامارتا در خاک اکسیموس ترک کنند، اگر در موقعیت حمله قرار گرفتند سعی کنند که دوباره به خاک دزرتلند بازگشته و جنگ را در حاشیه ی صحرای ساحارا پیگیری کنند، در این صورت ارتش باسمن ها از یکی از مهمترین ویژگی هایش یعنی پنهان کاری محروم می شد و در غیر اینصورت از ویژگی دفاع در قلعه ی نسبتا بزرگ تر و مستحکم تر سانتامارتا استفاده کنند.

    از طرفی پلین و سرجان معتقد بودند که عقب نشینی به داخل خاک اکسیموس و دفاع از داخل قلعه های عظیم پالویرا یا کارتاگنا راه حل ایمن تری خواهد بود و باسمن ها با توجه به کمبود شدید تجهیزات تهاجمی سنگین موفق به فتح این قلعه ها نخواهند شد.

    اما اسپارک و لیو ماسارو یک طرح متهورانه ارائه کرده بودند که حالا از حمایت سیمون هم برخوردار شده بود.

    آنها دفاع از درون قلعه ها را با توجه به تجربه ی سقوط سریع قلعه های الواگو در قاره ی شرقی و قلعه ی عظیم دیمانیا که با بیش از هشتاد هزار سرباز به دفاع برخواسته بود، رد کرده و روبرو شدن با ارتش عظیم، قدرتمند و حیله گر باسمنی را خطرناک می دانستند پس پیشنهاد کردند حالا که از محل استقرار تقریبی ارتش شمالی باسمن ها مطلع هستند و این ارتش فرمانده اصلی خود یعنی شینتا پسر تکاما را هم از دست داده است، بدون از دست دادن زمان و با تمام قوا به آنها حمله کنند، این لشکر کشی می بایست به سرعت از خاک دزرتلند عبور کرده و با حرکت به سمت بارادلند ضمن مسدود کردن راه حرکت ارتش شمالی به جنوب، به سرعت آنها را یافته و نابود نماید.

    در نگاه اول این یک ایده ی درخشان بود زیرا که تمام ارتش متحد را در مقابل نیمی از ارتش باسمنی قرار میداد و آنها می توانستند بعد از نابودی آنها به سوی نیمه ی دیگر ارتش باسمن ها به جنوب بروند ولی با توجه به تجربه ی اخیر لشکر کشی لابر و عدم موفقیت در یافتن آنها، این موضوع می توانست ارتش متحد را در خطر گرفتار شدن در جنگل ها و مناطق کوهستانی ریورزلند قرار داده و از دست دادن زمان بیشتر باعث محاصر شدن آنها در بدترین جا از طرف ارتش شمالی باسمن ها و ارتش جنوبی آنها شود.

    این یک قمار بزرگ بود.

    در حالی که سیمون، اسپارک و فرماندهان ارشد نظامی با پافشاری روی این طرح رومل، پلین و سرجان را تحت فشار قرارداده بودند، تنها فرماندهی که قویا با این طرح مخالف بود، سر سالوادر بود، استدلال او این بود که تمرینات شدید پیاده نظام متحد بر پایه نبرد در فضاهای نسبتا باز طراحی شده و نبرد در جنگل و کوهستان تنها برآورده کردن بزرگترین آرزوی باسمن هاست اما اسپارک مصر بود که حتی جنگیدن در جنگل در مقابل نیمی از ارتش باسمن ها که حالا بی فرمانده و بی روحیه شده است بهتر از جنگ در مقابل تمام ارتش آنهاست در حالی که توانسته باشند روحیه و سازماندهی خود را بازیابی کنند.

    در حالی که این بحث با شدت هر چه بیشتر ادامه داشت ناگهان فرمانده گارد محافظین وارد تالار اصلی وگامانس شد و خبری را اعلام کرد که حاضرین در تالار را در بهت فرو برد!

    آکوییلا که به همراه جمعی از جاسوسان وفادار سیلورپاین خود را به وگامانس رسانده بود توسط محافظین وگامانس بازداشت شده و به کمپ آورده شده بود!

    رییس گارد افزود که آکوییلا ادعا می کند که با میل خود به اینجا آمده و حامل اخبار مهمیست.

    اسپارک که پوست صورتش از شدت خشم کبود شده بود رو به گودریان گفت:

    عالیجناب من حتما و فورا باید آکوییلا رو ملاقات کنم!

    گودریان مکثی کرد و گفت: فکر می کنم که در شرایط کنونی همه ی ما مایل باشیم ایشان را ملاقات کنیم.

    سپس رو به فرمانده گارد گفت که وی را دست بسته به تالار بیاورند.

    دقایقی بعد آکوییلا که مرد تنومندی بود با ریشی بلند و لباسی کثیف و مندرس به درون تالار آورده شد.

    لحظاتی گذشت ...

    آکوییلا صدایش را صاف کرد و گفت:

    من باعث اتفاقات ننگینی هستم که عطش قدرتم باعث آن بوده و خون های زیادی از مردمم بخاطر من به زمین ریخته شده

    من برای جبران بخشی از این اتفاقات اینجا آمده ام.

    من و اسپروس هر دو رو دست خوردیم، امروز اسپروس دیگه زنده نیست ولی موفق شد شارلی رو که تبدیل به بانوی سپید شده و در راس جادوگران بی سرزمین قرار گرفته بود بکشه، این یک ماموریت بی بازگشت بود ولی اسپروس با آگاهی انجامش داد در حالی که به تغییر کردن من اعتماد پیدا کرده بود.

    قبل از اون ما به کمک هم کیتایا جادوگر صاحب جادوی سیاه رو کشتیم، حالا جادوی متقابل سیاه و جادوی کتیبه ها همه باطل شده که احتمالا از بخشی از اون باخبر شدید.

    اسپارک با عصبانیت فریاد کشید: کافیه آکوییلا! فکر می کنی تا کی می تونی به این اراجیف ادامه بدی؟

    آکوییلا لحظه ای سکوت کرد و سپس گفت:

    بانو اسپارک من حامل نامه ای خطاب به شما هستم که زیر آستر بالاپوشم دوخته شده، ممکنه کمک کنید که این نامه خونده بشه؟

    اسپارک گفت این نامه توسط چه کسی نوشته شده؟

    آکوییلا به آرومی پاسخ داد این نامه دریکی از آخرین شب های  زندگی اسپروس و پس از مرگ ریپولسی نوشته شده

    اسپارک پوزخندی زد و در حالی که خنجرش را می کشید به سمت آکوییلا رفت، آستر کتش را شکافت و نامه ای که روی یک پوست نوشته شده بود را خارج کرد.

    قبل از اینکه متن نامه رو بخونه پایین نامه رو نگاه کرد، زیر مهر امپراطوری سیلورپاین پانزده حرف بی معنی نوشته شده بود، این رمز دقیقا همان چیزی بود که اسپروس در آخرین روز حضورش در وگامانس به اسپارک گفته بود.

    "فقط نامه ای که حاوی این رمز بود از طرف من نوشته شده و دست خط و مهر من بدون این رمز بی اعتبار خواهد بود"

    اسپارک در حالی که هنوز متن نامه رو نخونده بود در حالی که بغض شدیدی گلوشو می فشرد رو به حاضرین در تالار سرش رو به علامت تایید تکون داد ....

    ادامه در قسمت بعد ...

    ویرایش شده توسط مهرنوش در تاریخ ۲۲/۴/۱۴۰۰   ۰۰:۳۴
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان