خانه
178K

شعر و قصه های کودکانه

  • ۱۶:۴۸   ۱۳۹۴/۱۱/۳۰
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|19755 |39377 پست
    #قصه_متن
    #عروسی_خاله_سوسکه

    یکی بود، یکی نبود.
    غیر از خدا هیچکس نبود.

    آقا موشه، موش موشک،
    بلبله گوشک،
    انبونه دوشک،

    توی انبونه ش پُرِ لواشک.
    در « پیرِ گرگِ» همدون،

    تو دکۀ مش رمضون،
    نشسته بود روی قپون.

    مادر آقا موشه گفت:
    - مادرکم، تر گُلکم، گل پسرم،

    درد و بَلاهات به سرم.
    پیرهن چلوار تو، بپوش،

    کفش سگک دار تو بپوش،
    بیرون بیا از عطاری،

    می خوایم بریم خواستگاری.
    خاله سوسکه قِزقِزون،

    مُو وِزوِزون،
    نشسته بود تو خونَه شون.

    تَق تَق اومد صدای در:
    - کی بود، کی بود، چیه چه خبر؟

    مادر آقا موشه گفت:

    - برای موشِ موش موشک،
    بلبله گوشک،

    نیم وَجَبی، ته تَغاری،
    شاگرد توی عطاری،

    ساکن کُنج انباری،
    آمده ام خواستگاری،

    تا بُکنم عروس داری،
    آیا بِشه، آیا نَشه.

    عمۀ خاله سوسکه گفت:
    - مبارکه، مبارکه!

    مادر خاله سوسکه گفت:
    - سوسک سیاه قزقزون،

    مو وزوزون،
    کفش قرمزون،

    به کس کسونش نمی دم،
    به همه کسونش نمی دم،

    به کسی می دم که کس باشه،
    قبای تنش اطلس باشه،

    به موش موشک، بلبله گوشک،
    شاگرد توی عطاری،

    ساکن کنج انباری،
    آیا بدم، آیا ندم.

    مادر آقا موشه گفت:
    - این آقا موشه، موش موشک،
    انبونه دوشک،

    طوق طلا به گردنش،
    قبای اطلس به تنش،

    آیا بخواد، آیا نخواد.
    خواهر خاله سوسکه گفت:

    - از ما به یک آینه چراغ،
    چهل تا گوسفند و یه باغ.

    خواهر آقا موشه گفت:
    - از ما دو دست رخت و

    دو جفت کفش و
    دو تا پیرهن چلوار و

    سه تا چارقد گلدار و
    یه شلوار و

    یه پوستین بی آستین و
    چهار دامن چین چین و

    یه پاچین و
    یه چاقچور و

    یه سربند و
    یه من قند و

    یه جفت پاپوش تیماج.
    عمۀ خاله سوسکه گفت:

    - مبارکه، مبارکه!

    صبح روز بعد

    مادر و خواهر و عمه و خاله
    و دختر خالۀ عروس و داماد،با دل شاد

    ریسه شدند رفتند خرید:
    - چی بخریم؟ چه نخریم؟

    - « اطلس گلدار» بخریم،
    « سفره قلمکار» بخریم.

    - « فاستونی» و « شال» و « بَرَک»،
    « کتان» و « چلوار» و « قَدَک»،

    - « چیت» و « دَبیت» و « کودَری»،
    « ململ» و « تور» و « آستری».

    « مخمل» و « متقال» و « حریر»،
    « کرپ دوشین» و « وال» و « جیر»،

    - پارچۀ « آق بانو» می خوام،
    « کلاغی اُسکو» می خوام.

    - پارچه می خوام « تافته» باشه،
    با ابریشم بافته باشه.

    - مبارکه، مبارکه!

    بزازباشی توی دکان نشسته بود

    آنها را دید، فریاد کشید:
    - جناب بزازباشی ام،

    پارچه فروش ناشی ام،
    دکۀ بزازی دارم،

    اجناس خرازی دارم،
    « شب کلاهِ ترمه» دارم،

    « گلابتون» و « سِرمه» دارم،
    پارچه های اعلا دارم،

    « چوچونچه» و « چوقا» دارم،
    چه پارچه ها که من دارم،

    پارچۀ خوبِ « کرباسی»،
    نرخ قدیم « دو عباسی»،

    حراجیه، حراجیه،
    از روی لاعلاجیه،

    بزازم و پارچه فروش،
    بخر و ببر، بدوز و بپوش.

    مادر خاله سوسکه گفت:
    - چی بدوزیم، چی ندوزیم؟

    - دامن چین چین بدوزیم،
    شلوار و پاچین بدوزیم،

    شال بدوزیم، یَل بدوزیم،
    ژاکت مخمل بدوزیم.

    ژاکت مخمل نمی خواد،
    پیرهن ململ بدوزیم.

    خواهر آقا موشه گفت:
    - چی بدوزیم، چی ندوزیم؟

    پیرهن چلوار بدوزیم؟
    قبای خزدار بدوزیم.

    قباش باید سه چاک باشه،
    شیک و تمیز و پاک باشه.

    طرح شکار داشته باشه،
    اسب و سوار داشته باشه.

    پیراهنش قدک باشه،
    آرخالُقش برک باشه.

    - دور یقه ش « ترمه دوزی»،
    سر آستینش « سرمه دوزی».

    - مبارکه، مبارکه!

    آینه بخر، چراغ بخر،
    خوانچه بیار، جهاز ببر،

    آینه چراغ جلوجلو،
    توی طبق تلوتلو،

    پشت سرش نون بیات،
    پشت سرش شاخه نبات،

    پشت سرش رخت و لباس،
    پشت سرش فرش و اثاث،

    پشت سرش بقچه داره،
    صندوق و صندوقچه داره،

    طبق کش هاش نازنین،
    خوش آمدین، خوش آمدین.

    - مبارکه، مبارکه!

    عروسیه، دامادیه،
    موقع شور و شادیه،

    عروس کجاست؟ تو « پنج دری»،
    چی پوشیده؟ « پیرهن زری».

    - مبارکه، مبارکه!
    عروس خانوم،

    مو وزوزون، کفش قرمزون،
    تاج عروسی به سرش،

    خانباجی ها دور و برش.
    داماد اومد

    بلبله گوش، انبونه دوش،
    کلاه خزدار به سرش،

    ساقدوش ها اینور اونورش
    - مبارکه، مبارکه!

    توی اتاق، توی حیاط،
    قند و شکر، نقل و نبات،

    از اون عقب، تا این جلو،
    دیگ خورش، دیگ پلو.

    منقل ها رو آتیش کنید،
    اسفند ها رو قاطیش کنید،

    به حق این آتیش و دود،
    بترکه چشم حسود.

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان