مضحکترین دروغی که گفتم:
دبستان بودم از بچگی بدن خیلی انعطاف پذیری داشتم اینجوری که میتونستم کف پام رو از پشت بذارم روی سرم و کلی کار ژانگولر دیگه. یه دفعه زنگ ورزش تصمیم گرفتم تواناییهام رو ، رو کنم دوستام همه دورم جمع بودن و چند تا کار انعطافی جالب کردم و معلم خیلی تشویقم کرد بعد که رفت دوستم ازم پرسید تو که کلاس ژیمناستیک نمیری از کجا فهمیدی چنین قابلیتی داری و من هرچی فکر کردم یادم نیومد از کجا فهمیدم بهش گفتم : دروغ خفن:::::::::
یه دفعه داشتم می دوییدم دیدم یه چیزی هی محکم میخوره به سرم بعد فهمیدم وقتی میدووم پام میرسه به سرم از پشت!!!!!
جالب اینجاست که من راضی دوستمم راضی یعنی نه اون فهمید من دروغ می گم هم خودم تا مدتها فکر می کردم دروغ نگفتم و این اتفاق حتما افتاده!!!