بانو :
آهوی عزیزم رو ب چالش دعوت میکنم
عکس ی کار هنری ک خوب نشده و خراب کردی رو واسمون بگذار


ببخشید که دیر شد .
من خیلی فکر کردم که چه کار هنریم تا حالا خراب شده و تنها چیزی که به ذهنم رسید همین مجسمه ی چوبیه که البته خراب نشده فقط نیمه کاره س که اونم داستان داره وگرنه من هیچوقت کاری رو نیمه کاره ول نمیکنم
.
داستانشم اینه که من وقتی تقریبا 17-16 سالم بود رفتم کلاس پیکرتراشی ( همون مجسمه سازی با چوب ) و خیلی هم شوق و ذوق داشتم منتها استادم یه پسر خل و چل بود که از من خوشش اومد و تو کلاس جوری رفتار میکرد که من معذب میشدم یا وقتی میرفتم خونه شماره مو از دوستام گرفته بود و مدام برام مزاحمت ایجاد میکرد منم با اینکه این هنرو خیلی دوست داشتم ولی دیگه کلاسش نرفتم و کارم نیمه کاره موند حتی رنگ کردنشم بلد نبودم و دادمش به یکی از دوستام که ترم بالایی بود تا برام رنگش کنه اونم یه رنگ سَرسَری بهش زد تا یکم قابل تحمل تر بشه و این شد که مجسمه م نیمه کاره موند 