خانه
عضویت
ورود
صفحه اصلی
تبادل نظر
تالار اصلی
مدیریت تالار
قوانین و مقررات تالارهای گفتگو
نقطه نظرها، پيشنهادات و سوالات
راهنمای تالار
تبادل نظر آزاد
عمومی
گــــــــــوناگون
جشن، مهمانی ها و ملزومات
فروشگاه
محله گردی در تهران
مناسبت ها
وبلاگ
تعطیلات گردی و وقت گذرانی
زیبایی و سلامت
پوست و مو
زیبایی
آرایش
پزشکی
تغذیه
تناسب اندام
سبک زندگی
سبک زندگی
تناسب و زیبایی
مد و لباس
خانه و دکوراسیون
موفقیت و شادکامی
آشپزی و شیرینی پزی
انواع غذا
دسر و نوشیدنی
همه چیز در مورد عروسی و نامزدی
عمل زیبایی
زیبایی روح
برندها
خانواده
ازدواج
همسرداری
بارداری و زایمان
فرزندان
روانشناسی
زناشویی
ورزش
اخبار ورزش بانوان
چهره ها و قهرمانان ورزش بانوان
رشته های ورزشی
باشگاه های ورزشی
فدراسیونها، هیات ها و انجمنها
ورزش های محلی
ورزش کودکان و نوجوانان
سایر
فرهنگ و هنر
نمایشگاه و گالری
سینما ، تئاتر و تلویزیون
هنر
موسیقی
کتاب و مجله
سرگرمی
عکس روز
فال و شخصیت شناسی
اخبار روزانه
بازی
تکنولوژی های روز
مقالات
گروه مقالات
سلامت
پوست و مو
زیبایی
آرایش
اخبار پزشکی
ورزش
تغذیه
تناسب اندام
جراحیهای زیبایی
خانواده
ازدواج
همسرداری
بارداری و زایمان
فرزندان
روانشناسی
زناشویی
سرگرمی
فال روزانه و هفتگی
عمومی
سفر و گردشگری
تکنولوژی های روز
سبک زندگی
تناسب و زیبایی
مد و لباس
خانه و دکوراسیون
موفقیت و شادکامی
آشپزی و شیرینی پزی
نوشیدنی
عروس
فرهنگ و هنر
سینما، تئاتر و تلویزیون
هنر
موسیقی
برندهای زیبا
تماس با ما
تالار گفتگو
مقالات
کاربر
ثبت نام
مرا به خاطر بسپار
کلمه عبورم را فراموش کرده ام!
زیباکده
سرگرمی
بازی
1.19M
من شما را به چالش دعوت میکنم!
جدیدترین مطالب این تاپیک (کلیک کنید)
۱۸:۱۷ ۱۳۹۵/۶/۲۳
آهو
پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆
|
51244
|
36302 پست
arnina :
بانو :
دستی به موهای کم پشتش کشید و کلید را توی قفل چرخاند.
تا آمد برق را روشن کند, صدای خفه ای از توی اتاق گفت: "روشن نکن, بچه بیدار میشه, سرو صدا هم نکن."
کیفش را همان جا کنار مبل گذاشت و پاورچین پاورچین رفت توی آشپز خانه.
لیوان آب را که سر می کشید صدای خفه لالایی محزونی را شروع کرد.
تا به اتاق برسد چند تا توپ و جغجغه رفت زیر پایش و تعادلش را به هم ریخت.
نشست کنار زن, یک دست زن به گهواره بود و با دست دیگرش شیشه شیر را تکان میداد.
موهای زن را از روی صورتش کنار زد, سرش را گرفت بالا, کودک توی قاب عکس داشت نگاهشان می کرد. شانه هایش که شروع کرد به تکان خوردن, دیگر صدای لالایی نمی آمد.
چقدررررررررررررررر غم انگیز .
کجاش غم انگیزه ؟
لینک مستقیم
گزارش تخلف
2 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت
ثبت نام
کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛
(Log In)
کنید.
موضوع قبل
زیربخش
بازی
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
×
ویرایش پست پیشرفته
تبلیغات