elham khajoi :
بهزاد لابی :
فرک (Ferak) :
دعوت می کنم از
کژال، بهزاد، آرنی، نوشان
فرک ای هم تیمی من در نوشتن
گواهت رو بدیدند دوست و دشمن
فرک ای خانم خوش رو و خوشحال
که دانایی، توانایی و سر حال
بدیدم در تو من گرمی و جنبه
هماهنگی و همسنگر تو جبهه
بوقت چالش، همفاز و پایه
نوشتن باشدت فرقی نداره
زبان بگشودی از تعریف سلطان
وزیران و وکیلان، لابیستان
جوابت میدهد سلطان عالم
وزیر آموزش باشی ازین دم
و دعوت میکنم تا شعر گوید سما
همینطور آریننا و کژویی و مونامونا
در شگفتم از چــه رو با ما لجــش تا ایــن حــد اسـت
آه مــن هــم گــر نگیـــرد، مــادرم آهـــش بــد اســت
او گـره ها می زنـد، بـا چنـــگ و دنــدان مانـده، مـــن
در میـــــان ناکســــــان گـویـنــد او ســــر آمد اســـت
بر نگشــته هــر که مشــکل دارد و پیــش وی اســت
گوئیــا یکســـویه اسـت این راه و در وی ممتـد اسـت
این چنین ها می کند هر کس که در آن مسند است
بــی زر و بـی آشــنا رفتـی به آن محفــل «بهزاد»
لابد از محفــــل تمنایــت گــران و بــی حــد اســــت
یه چیزی شد دیگه حالا هر جور دوست داری برداشت کن منم از فاطمه و فرک و مونا مونا دعوت میکنم.