من که قبله عالمم سوتی نمیدم! ولی خداییش یه سوتی داده بودم همه همکارام دست میگرفتن هر چی فک میکنم یادم نمیاد. حالا اگه یادشون باشه ازشون میپرسم میام میگم. اما تا اون موقع:
بچه که بودم با یکی از همبازیام یه مارمولک رو گرفتیم و با نخ بستیمش به یه لوله آب تو پارکینگ که مثلا پِتِمون باشه! اون موقع نمیدونستیم خطرناکه هر چند شنیدم مارمولک های ایران سمی ندارن. خلاصه شاد بودیم که فردا صبح میریم باهاش بازی میکنیم اما صبح که رفتیم تو پارکینگ نه اون بود نه نخش! فک کنمرفیقاش اومدن مثل فرار از زندان آزادش کردن!
شیرین بود؟