سلام مارفتیم انزلی اونجاعروسی یه آشنایی دعوت بودیم حالابماندکه مابه عروسی اونااشنانبودیم وعروسی توحیاط بودتا12شب توحیاط یخ زویم توراه برگشت یه روستایی به نام کچابودکه اولش تابلوزده بودروستای توریستی کچاگفتیم که توریستیه بایدجای قشنگی باشه ورفتیم یه دوری توش زدیم جاتون خالی واقعا قشنگ بود همه جاش چمن بودتپه دشت سبزبودواقعاآدم اززیباییش مست میشدهوای عالی خلاصه ماگفتیم ناهارواینجابمونیم بعدحرکت کنیم سمت تهران شوهرخواهرم گفت نه الاوبلا ترافیکه نمیشه زودتربرگردیم مام راه افتادیم رسیدیم رودباراینجا شوهرخواهرم گفت بریم کناررودخونه ناهارچشمنون روزبدنبینه بادبودبادبودسردسرد ازماشین پیاده شدیم خاک رفت توچشممون گفتم اینجا نمیشه خاک توغذامون پرمیشه بریم توراه جای بهترخلاصه رفتیم دوباره بین راه اونا یه جاوایسادن گفتن شمام بیاین پیش ما مام اوناروردکرده بودیم گفتم بی خیال جای به اون خوبی روگذاشتیم اومدیم اینجادیگه اتوبانم که راه برگشت نداره تاخودتهران البته شهریاراومدیم بعدتوشهریارجاتون خالی رفتیم یه رستوران دیگه ایندفه شام خوردیم
ولی درکل روزای دیگه که توانزلی اتراق کرده بودیم خوب بود وخوش گذشت