بهزاد لابی :
منم اما و اگر زیاد داره. یعنی اگه شرایطم یه طوری باشه که این زمانی که منو میبره تو این جزیره کل آمال و آرزوهام برای آینده رو به بابد بده خوب خیلی قاطی میکنم. اگه یه جوری زندانی طور باشه یعنی هیچ راه خروجی تا ابد از جزیره نباشه که خونش پای خودشه.
اگه از قبل میشناختمش و عاشق هم بودیم بعد همچین کاری کرده که یه فصل کتک مرتب بعد سعی میکنیم یه تایمی اگه خیلی متضرر نمیشیم حالش رو ببریم و بعدم از جزیره بریم.
فکر اینکه سالیان سال دو نفری همونجا باشیم و یه سرما بخوریم خطر مرگ داشته باشه و ... کلا برای خیلی ترسناکه اما اگه یه دوره چند ماهه باشه خیلی باحاله اگه آینده نابود نشه.
منم اما و اگر زیاد داره. یعنی اگه شرایطم یه طوری باشه که این زمانی که منو میبره تو این جزیره کل آمال و آرزوهام برای آینده رو به بابد بده خوب خیلی قاطی میکنم. اگه یه جوری زندانی طور باشه یعنی هیچ راه خروجی تا ابد از جزیره نباشه که خونش پای خودشه.===> بهزاد جان طرف عاشقته وسایل زندگی هم هست لازم نیست حتی غذا درست کنین دیگه دارو مارو هم هست حتما
اگه از قبل میشناختمش و عاشق هم بودیم بعد همچین کاری کرده که یه فصل کتک مرتب بعد سعی میکنیم یه تایمی اگه خیلی متضرر نمیشیم حالش رو ببریم و بعدم از جزیره بریم.==> کجا برین؟ وقتی همه چی هست اونجا جز زندگی اجتماعی هیچی نیست که آدمو جذب کنه البته قبول دارم که این زندگی اجتماعی به اندازه کافی برای برگشتن قانع کننده هست ولی میخوام بدونم چقد مهمه