صدای دوم ....
من چند سال پیش ...دوسال توی جنوب کشور زندگی کردم
چند تا دوست داشتم که عرب بودن ...و مهمون نواز
یبار یکشون گفت که برم عروسی یکی از فامیلاشون
منم که برام خیلی جالب بود ..با آغوش باز قبول کردم
خلاصه ...
توی عروسی ...چون من عربی بلد نبودم ...این دوستم همش
کنار من بود و بنده خدا همه چی رو بهم توضیح میداد
وقت شام شد ...دیدم همه با دست برنج رو میخورن ...
(البته این یع رسم اونجا بود و میگفتن که پیامبر گفته ثواب داره ...من نمی دونم )
البته این دوست من برای من قاشق اورد ...توی اون هم همه یع صدایی خیلی برام عجیب و جالب بود
یع نوع صدای قرچ قرچ ....
یکم توجه کردم دیدم که
چون اکثر مرد های اونجا ... حداقل دوتا انگشتر عقیق توی دستشون دارند
وقتی برنج رو میخوان لقمه کنن ...این دو تا انگشتر به هم میخورند و یه صدای قرچ قرچی بوجود میاد
البته منم چون مهمون اون ها بودم ...با اجازتون قاشق رو گذاشتم زمین و مثل اونها برنج رو خوردم
خداوکیلی خیلی چسبید :))