خانه
937K

من شما را به چالش دعوت میکنم!

  • ۰۱:۵۱   ۱۳۹۶/۱۱/۱۳
    avatar
    کاپ عکاس برتر 
    دو ستاره ⋆⋆|2582 |2250 پست

    مرسی بجه هاا که دعوتم کردین
    عاقا من 2 بار دعوت شدم پس الان یه خاطره میگم اگه باز یادم اومد باز میگم
    من مطمعنا از این خاطره ها داشتم ولی الان حضور ذهن ندارم ولی یه خاطره خنده داره دیگه میگم بخندیم دوره هم فقط لطفا کاملا تو ذهنتون تصورش کنین که دقیقا متوجه بشین و خنده دار باشه وگرنه مکنه بی مزه باشه

    عاقا من یه رفیقی دارم الان ازدواج کرده تهران زندگی میکنه ولی در یک برهه زمانی ما خیلی باهم صمیمی بودیم همیشه هم با هم بودییم همیشهههه ،کلا خیلی با هم خاطره های خنده دار و ضایع داریم که یکی از این خاطره های اینه:
    عاقا یه روز منو دوستم میخواستیم بریم بیرون اومدیم سر خیابون که تاکسی بگیریم ، اول من سوار شدم و سلام کردم ، دوستم همچین نشست اومد بگه سلام با صدای بلنددددد با اعتماد به نفس بالا و کاملا جدی گفت ( الووو )
    عاقا این حرفو زدن همانا خندیدنه ما تا مقصد همانااااا یعنی قاچ خوردیم بس که خندیدیم هی مسافراپیاده و سوار میشدن مارو با تعجب نگاه میکردن ما هم میخواستیم آروم بخندیم قیافه هامون قرررررمزززز صورتمون پر اشک
    خلاصه انقدر خندیدم که رسیدیم به مقصد نمیتونستیم به راننده بگیم که نگه داره ،کلی دور شدیمم آخرش دوستم زد به شونه راننده بیچاره فهمید نگه داشت.
    یعنی هنوزم قیافشو یادم میاد که چقدر جدی تو چشمای راننده نگاه کرد و گفت الوو یه دل سییییر میخندم

    امیدوارم خوشتون اومده باشه 

    ویرایش شده توسط NE DA در تاریخ ۱۳/۱۱/۱۳۹۶   ۰۲:۰۱
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان