۲۳:۳۶ ۱۳۹۶/۱۱/۱۵
arninaدو ستاره ⋆⋆|3418 |2289 پست
من معمولا تو مراسمهای خیلی جدی بدجور خنده ام میگیره یا تو مراسم عزا و نوحه و اینجور چیزا که اصولا نباید بخندیم . یا وقتی که پدر بزرگ مرحومم خواب بود . ( این مربوط میشه به دوران کودکی . نمیدونم هر وقت پدر بزرگم می خوابید من و خواهرم به ترک دیوار و قیافه ی بابابزرگ و چارچوب پنجره و هر چیز بی ربط نگاه میکردیم خنده مون میگرفت ....اون بیچاره هم به صدا حساس بود . حالا هی مادرم چشم غره میرفت ما ریسه ......)
اما یه خاطره از مراسم زیارت عاشورا دارم .....خدا ببخشه .....
تصور کنید تو مجلس روضه و عزاداری محرم . خانوم جلسه زیارت عاشورا می خونه و همه هم همخوانی میکنن.
نمیدونم حواس مامانم کجا بود که یه هو رفت سجده . من اولش فکر کردم زودتر خونده رسیده به آخرش اما بعد که دیدم سرشو یه کم بالا آورده و زیر چشمی ملت رو نگاه میکنه متوجه شدم که اشتباه کرده . یه نگاه به بغل دستیم کردم دیدم داره ریز ریز میخنده حالا منو میگی مگه میتونم خودمو کنترل کنم ....................خنده امونمو بریده بود . نمی تونستم بگم مادر من ول کن اون مهر رو هنوز خیلی مونده .