خاطره واضح تر فک کنم ماله سه سالگی یا چهارسالگیمه سه تا خاطره دارم تقدم تاخرشو نمیدونم ولی یادمه میرفتم خونه صاحب خونه امون بهم رقص یاد میداد یه دفعه ام پسرش ترک دوچرخه نشوندم بعد پام رفت بین زنجیر چرخ و اون بیزبیلنگ نوک تیزاش یادمه از دستش خیلی عصبانی شدم که چرا دقت نکرده یادمه مامانش رو پام بتادین مریخت مامانم هم میگفت عیب نداره و اینا ( این خانم همسایه ما جوون بودن که فوت کردن) اسمش بتول خانم بود
یه دفعه همون موقعه ها از بابام پرسیدم امام خمینی امام چندمه حالا انگار خیلی بلد بودم اماما رو