فرک (Ferak) :
بهزاد لابی :
مرسی مهرنوش نظراتت باحال بود. تنها نکته ای که هست من الان داستان ها رو خوندم البته مال خودم رو سرسری تر میخونم فقط در حدی که ببینم تو بحث ارتباط داستان، بقیه با من چقدر مرتبط بودن. برای همین منم همین مشکل محاوره ای و رسمی نوشتنو توی متن تو دیدم احساس کرده بودم توی متن خودم نیست اما قطعا خیلی جاها از دستم در رفته و جلوترم بریم شاید بیشتر بشه.
فقط یه چیزی رو توضیح بدم که جدا کردن کامل لحن راوی با لحن دیالوگ ها از نکات خیلی مهم هست توی داستان نویسی که به شکلی باید رعایت بشه. یکی از روشهای خیلی پرطرفدار این جدا سازی تو همه کشورها اینه که راوی، داستان گوییِ خودشو کتابی مینویسه و دیالوگ ها رو هر کسی مثل خودش. اما نباید طوری بشه که فکر کنیم داستانو یکی از شخصیت ها داره تعریف میکنه و فرقی بین حرف زدن اون و تعریف کردن داستان نباشه(مگه اینکه راوی واقعا یکی از شخصیت ها باشه و واقعا هم در حال تعریف محاوره ای برای یکی باشه که باید توی داستان مشخص بشه).
خلاصه روش داستان نویسی که من فعلا برای تجربه کردن انتخاب کردم همین روش پرطرفدار و البته پایه و کلاسیک هست. یعنی راوی کتابی، شخصیت ها محاوره ای. شاید همین باعث شده یه جاهایی اینا رو با هم قاطی کنم.
بهزاد یه جاهایی از همین متنت رو من با ویرگول گذاری کردم که این مشکل توی داستان همه که خوندم کم و بیش وجود داره و خوندن متن و فهمیدن معنی رو سخت می کنه مثلا راویِ داستان، گویی خودشو... یعنی میشه جمله رو با شکلهای متفاوت خوند. پس اگه هممون ویرگول گذاری ها رو رعایت کنیم خوبه.
در ضمن من درمورد غلط املایی و تایپی از امتیاز نثر کم نمی کنم.
منم با همین شیوه که تو گفتی داستانمو نوشتم. نمیدونم توی نوشته هام چقدر سوتی هست.
خوبه ولی من برای غلط های دیکته ای و نگارشی امتیاز کم می کنم.