خانه
544K

کافه نویسندگان

  • ۱۷:۴۴   ۱۳۹۶/۷/۲۵
    avatar
    کاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 

    فرک:

    فرک جون تصویر سازیت از صحنه ی جنگ اصلا خوب نبود! بلاخره چند تا فیلم قدیمی جنگی مثل بریو هارت و کینگ دام او هیون و گلادیاتور و اینجور فیلم ها که دیدیم! وقتی تو به ماستران حمله کردی می تونستی 2 تا وضعیت ببینی:

    1- مدافعین همه توی قلعه ی شهر پناه گرفته باشن که با توجه به عدم توازن در تعداد سربازها این احتمال محتمل تر بود، در این شرایط اول باید با منجنیق دیوار ها رو خراب می کردی و بعدا با تعداد زیاد پیاده نظام و کمان داران حسابشون رو توی قلعه می رسیدی حالا می شد آتیش سوزی و اینا هم باشه

    2- مدافعین توهم قوی بودن زده بودن و بیرون از قلعه برای جنگ حاضر می شدن که اونوقت سواره نظامت حسابشون رو براحتی می رسید و احتمالا از کمانداران هم استفاده می شد

    ولی به هر حال نمی شه اول سواره نظام حمله کنه و اونا نیزه دار و تبر زن و گرز زن داشته باشن و بیرون بجنگن و بعدش منحنیق بزنیم به دژ! پس کی تو دژ بود؟ اونوقت مدافعین توی دژ بعد از برخورد منجنیق به کجا فرار کردن؟ مگه محاصره نبودن؟

    به نظرم حالا که وارد جزییات شدیم بهتره برای سیزن بعدی به اینجور حزییات بیشتر دقت کنیم و حتی می تونیم توی کافه ی گفتگو در موردش مشورت کنیم.

    ولی بقیه داستان و بخصوص محاوره های چادر شاردل عالی بود.

    نوشان:

    نوشان جون یکی از مهمترین نقطه ضعف های تو در این صفحه آوردن بحث دلبان ها بدون معرفی بود! می دونم که اونا رو قبلا تو کافه ی نویسندگان معرفی کردی ولی چون کافه ی نویسندگان قرار نیست ضمیمه ی داستان باشه، الان اگر کسی داستان رو بخونه اصلا متوجه نمی شه که دلبان چی هست و از کجا اومده!

    نوشان جون، بهزاد شارلی رو با مقام "یکی از معاونین ارشد خزانه داری" برای تو فرستاد ولی تو از او بعنوان وزیر خزانه داری استقبال کردی و از این به بعد همین رویه شد!

    در عین حال من فکر می کنم ارسال یک پیک اقتصادی در هفته ی اول بروز جنگ خیلی منطقی نیست! شاید یک پیک نظامی یا سیاسی بهتر بود، پیشنهاد تجارت در این مواقع معمولا از طرف کشوری که بخاطر جنگ در مضیقه قرار گرفته مطرح می شه.

    نوشان جون من در قسمت خودم گفته بودم که به عنوان میانجی دخالت کنی ولی دراولین اظهار نظر اسپروس گفت:

    اسپروس گفت: جنگ بالا گرفته اریک. اکسیموس وارد شده و از من هم میخواد دخالت کنم من اصلا دلم نمیخواهد امنیت و جان و مال مردم سیلور پاین تحت تاثیر جاه طلبی پادشاهان سرزمین های دیگه قرار بگیره . باید در مورد امنیت لیتور یه فکری بکنیم . 

    که در واقع درست نبود.

    نوشان جون در این صفحه چند بار اسم اکسیموس و پلین رو اشتباه نوشتی که مجبورم ازت امتیاز کم کنم.

    بهزاد:

    آقا بهزاد در قسمت اول شما در این صفحه هم تناقضات منطقی پیش آمد، مثلا در حالی که نماینده ی تجاری سیلور پاین رو پذیرایی می کردید و بعدا یک نماینده ی عالی رتبه به اونجا فرستادید چرا دستور دادید که ماهیگیری در دریاچه ی قو که عمده ترین بهره بردارش سیلورپاین بود مختل بشه!

    بعدش چرا دنبال این دستور مستقیم پادشاه رو نگرفتید و عملیات در دریاچه ی قو رو کلا فراموش کردید؟

    به نظر من ارسال شارلی به سیلورپاین به عنوان یک فرستاده ی اقتصادی در حالی که کشور از 2 طرف زیر تهاجم بود اصلا منطقی نیست! شاید یک فرستاده ی نظامی یا سیاسی برای دریافت کمک نظامی منطقی تر بود!

    بهزاد خان روش برخورد شما با حمله ی شاردل خیلی منطقی نبود، انگار اصلا اونو و ارتشش رو جدی نگرفتید! در حالی که همچین حمله ای می تونست به نابودی امپراتوری شما منجر بشه شما در هفته ی پنجم پسر رومل رو به درومانی در راس یک هیئت بازسازی فرستادید! معمولا در همچین شرایطی تمام تلاش یک کشور بعد از غافل گیری صرف جمع آوری، تجهیز و منظم کردن ارتش می شده.

    زیباکده

    مرسی مهرنوش به نکته های مهمی اشاره کردی. آره این قسمت از داستان چون کلا هیچیش به چیزی که میخواستیم نمیخوند و عملا درخواست های دیگران رو توی متن اضافه میکردم که تموم شه بره،  باعث شد که این صفحه از بخش های خیلی ضعیفم باشه. که حتما باید برای این مشکلات یه فکر جدی بکنیم که فصل های بعدیمون صفحه های اینقدر ضعیف از نظر منطق و اتفاقات نداشته باشه. 

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان