۱۴:۰۱ ۱۳۹۶/۷/۲۷
نقد داستان مهرنوش در صفحه سوم
فکر می کنم باید پادشاه پس از انعقاد پیمان صلح پایان رو می فرستاد. (امتیاز کم نمیشه چون مطمئن نیستم)
شخصیت پردازی پایان و توصیف فکرهاش خیلی خوب بود. بار اولی که داستان رو خوندم همون روزی که نوشته بودیش خیلی به نظرم نامه پایان به شاردل غیرمنطق بود اما الان کاملا درکش کردم و به نظرم جالب بود.
این جمله "دوشس شایموت دوست بچگی و دستیارش فورا توصیه کرد که این وضعیت حماقت بار و توهین آمیز را ترک کرده و فورا به سمت فرمانروایی اکسیموس حرکت کنند، " نشان از بی تجربه گی شایموت و پلین داره و باز حضور اونها رو در چنین جلسه ای به شدت زیر سوال می بره(امتیاز کم میشه)
جمله "در دربار اکسیموس بعد از دریافت پیک پایان دستور حرکت ارتش به سمت مرز صادر شده بود ولی شاه هزار آفتاب هنوز از ته دل با این دستور خودش موافق نبود" اینکه پادشاه دستور دختر بی تجربه اش رو عملی کرده و خودشم از کاری که کرده مطمئن نیست خوب نبود(امتیاز کم میشه)
قسمت دوم: تحلیل اسپارک ، اریک و اسپروس خیلی خوب و منطقی بود. اسپروسی که تو نوشتی شبیه اسپروس نوشان نیست. حرفها و رفتارش(امتیاز کم نمیشه، چون مغایرت به داستان لطمه جدی نزده) . نحوه صحبت پلین در مورد موافقت با عقب نشینی خیلی خوب و مطابق با شخصیتش بود