نوشان جون همونطور که مهرنوش گفت استفاده از کلمه هتل و سوئیت در این مقطع زمانی درست به نظر نمیرسه.(امتیاز کم نمیشه). فضا سازی خیلی خوبه (مثل صدای ترق ترق سوختن چوبهای شومینه)
در مکالمه اسپروس و کیموتو نوشتی کیموتو میگه: "سرورم میخواین من از شهر خارج بشم ؟" که من متوجه نشدم چرا اینو گفت. اگه توضیح بدی ممنون میشم.
مشکل ویرگول گذاری : می خواست شب ، هنگام شام با مارتین ملاقات کند.(فقط تذکر، بدون ویرگول گذاری مجبوری جمله رو دوبار بخونی تا متوجه بشی)
اینکه بدون هیچ پیش زمینه ای متوجه میشیم، اسپروس از شارلی خوشش اومده در صورتیکه مدت بسیار کوتاهی هست که اونو دیده،(و هیچ توصیف ویژه ای نکردی که چی شد خوشش اومد، اگه حتی به خاطر زیباییش ناگهانی خوشش اومده اشاره نکردی) و ما از طریق تیکه هایی که اسپارک به اسپروس میندازه متوجه این علاقه میشیم، برای من باورپذیر نبود.
در قسمت دوم این صفحه وقتی مارتین متوجه میشه که اسپروس عمو داره (هنوز،اشاره نکردی عموش از باباش بزرگتر بوده) خیلی متعجب میشه و چشاش گرد میشه که درست به نظر نمیاد.
ما هیچ جا متوجه این نمی شیم " اسپارک همیشه خندان و شوخ طبع بود" بلکه همیشه جدی بود توی داستان.
اینکه مارتین سراغ شارلی رو به صورت جدی نمی گیره و از غیبتش دچار سوال نمیشه منطقی نبود. چون شارلی به کشورش اطلاع نمیده که مثلا میخواد بره الیسیوم تا بعد از وقوع صلح ، مذاکره اقتصادی کنه و قاعدتا مارتین باید فکر کنه در این سفرش شارلی رو خواهد دید.
جمله " اسپروس تنها چند باری بیشتر عمویش را دیده بود" باید بگی ندیده بود.
توضیحاتی که راجع به آکوییلا دادی جالب بود ولی به نظرم اگه یه جای دیگه بهش میپرداختی می تونست خیلی جذاب باشه اما آوردنش در قسمتی که قرار بود صلح صورت بگیره و پرداختن یک قسمت کامل به این موضوع از هیجان داستان کم کرده.