فرک (Ferak) :
صفحه چهارم
نوشان
اولش که به توصیف اوضاع و شرایط جوی و .. پرداختی خیلی خوب در اومده. شخصیت پردازی سویر و گفتگوش با آکوییلا خیلی خوب بود. با توجه به اینکه آکوییلا همه عمرش رو در کنار سویر بوده و سویر دارای دانش پیش گویی از روی ستارگان هست در آینده به این اشاره کنی که آیا آکوییلا هم این دانش رو داره یا نه، اگه داره چقدر خوبه توش به نظرم خیلی خوب میشه. این توانایی پیش گویی دومین مجیکی هست که بهش اشاره کردی و جالب بود.
نه پیشگویی تو اکثر کتابها بیشتر از دانش یه استعداده نمیشه به کسی منتقلش کرد کامل
در مورد انگیزه ایموندو اودیو توضیح ندادی و برای اسپروس اینا هم سوال نشد که انگیزه اون چیه
نوشتم که بخاطر دشمنی با امپراطور دزرت لند ممکنه قبل از اون دنبال این موضوع نبودن خیلی تو داستانها و فیلم ها و هم در واقعیت پیش میاد که یه آدم که داره زندگی میکنه و یه زخم و یا کینه ای رو حمل میکنه با خودش یهو یه تصمیم غیرانسانی بگیره در حالی که قبلا به نظر نمی اومد بخواد صدمه ای به کسی بزنه اینم همین طوره این آقا بخاطر خیانت اجدادش از سرزمینش رانده شده و با اقوامش داره تو سرزمینی زندگی میکنه عین بقیه نیستند وقتی میفهمه میتونه یه جوری یه زخمی بزنه معطل نمیکنه
. بعضی قسمتهای، دومین قسمتت در این صفحه گنگه.
فکر میکنم منظورت مکالمات تو جلسه است . یه جورایی شبیه BRAIN STORM یعنی هرکی داره یه چیزی میگه تا بتونن تصمیم درست بگیرند
بعدا باید کمی به اودیوها می پرداختی که با خنثی شدن نقشه شون چی کار کردن. یا رفتن باسمن چی شد.
البته این تو صفحه بعده ولی در کل اودیو ها رفتن باسمنیا اینکه چی شدن و چی میشه و بعدا باید بهش بپردازم تو فصل های آینده اینجا فرصت نبود
تو کتاب غرش طوفان ژوزف بالسامو یکی از شخصیت های اصلی داستان که توی 4 کتاب اول بهش پرداخته شده بود زیاد زخمی میشه و بیهوش میشه اینجا کتاب چهارم (اگه درست یادم مونده باشه) تموم میشه و توی سه یا چهار کتاب بعدی اصلا نمیگه این آدم چی شد مرد زنده موند چه بلایی سرش اومد بعد یهو میاد زنده و سرحال فقط 10 سال پیرتر
میخوام بگم همیشه هم نمیشه به همه چی پرداخت این هم تعلیقه و هم یه جور مدیریت محدودیت های داستان