بهزاد لابی :
خوب متوجه شدم. من چون طوری نوشتم که انگار ما مستقیم رفتیم قلعه رو محاصره کردیم و سیلور پاین هم صاف رفته سراغ اون یکی قلعه، و هنوز بینش اتفاقی نیفته متوجه نشدم.
حالا چندتا مورد هست که باید سرش توافق کنیم. یکی اینکه بدونیم کلا ما تا کجا قراره پیش روی کنیم و بعد متوقف بشیم و اینکه کلا بعدش چی میشه که برمیگردیم کشور خودمون(اگه این آخری زوده بعدا توافق کنیم)، که نحوه پیش روی و خلاقیتی که میخوایم توی نوشته هامون داشته باشیم تحت تاثیر این موضوع قرار نگیره. یهو من تا جایی نیام جلو که قرار نبوده و بلعکس.
دوم اینکه من با نظر نوشان موافقم. این جنگ رو خیلی طولش بدیم و در کنارش اتفاقات موازی زیادیو رفم بزنیم. اگه بقیه هم موافقن، بریم تو کارش.
فقط میمونه اینکه چون فعلا فرک و نوشان روی حداکثر هفته ای یک قسمت قول دادن، نفری یه قسمت در هفته برای 4 نفر مناسبه؟
در مورد پیشنهاد نوشان جون که این جنگ و حوادث اون طولانی باشه من خیلی موافق هستم و همین الان ذهنم پر از جزییات مختلف هست.
در مورد میزان پیشروی شما و چگونگی و میزان شکست و پیشروی ما من الان ایده ی کاملی ندارم، در مورد جنگ خیلی شدید در قلعه های محاصره شده و سقوط اونها هم حتی جزییاتش رو هنوز نمی دونم، به نظرم بهتره از دید منافع کلی داستان توافقات کلی بکنیم و همون رو زیبا بنویسیم.
اگر شما پیشنهادی در مورد سوالاتی که مطرح کردید، دارید لطفا بگید که در موردش مشورت کنیم، یک چیزی هم یادم رفت، در مورد کشته یا اسیر شدن آدم های مهم هم باید مشورت کنیم.
در مورد مقدار داستان ها من پیشنهاد می کنم که چون من و آقا بهزاد طرف های اصلی جنگ هستیم و بعد از اون نوشان جون و بعد فرک جون به همین نسبت می تونیم تعداد بیشتری قسمت بنویسیم، مثلا پیشنهاد من برای خودم و آقا بهزاد هفته ای 2 تا 3 قسمت هست و برای بقیه حداقل هفته ای یک قسمت و اگر فرصت داشتند بیشتر.
