فرک (Ferak) :
اسپارک با اون همه نفوذ، سفیر ریورزلند رو کشید بیرون و نظر اونو در مورد جنگ خواست؟ منطقی نبود. بخصوص که نقش ریورزلند توی جنگ فعلا خیلی کمه
---------
این صحنه قرار نبوده صحنه خیلی تاثیرگذاری باشه، اسپارک از حضور در اون جمع حس خوبی نداشت -دیدن اینکه همه دور آکوییلا جمع شدن و...- و اینجا که همه مشغول خوشگذرونی خودشون بودن-بهانه ای پیدا کرد- ترجیح داد با یکی که خیلی رو اعصابش نیست -فرانسیس- از اون محیط چند لحظه ای بره بیرون. اینجا قصدم این بود که نشون بدم فرانسیس و اسپارک رابطه نسبتا خوبی با هم پیدا کردن و کردیت این نزدیک شدن رو-چون فرانسیس مقام خیلی پایین تری داره- به فرانسیس بدم ، یعنی فهمیده اسپارک نفر تاثیرگذاریه، در ضمن بعدا مشخص بشه که اینا به هم نزدیک بودن و اسپارک تو هوا به فرانسیس اعتماد نکرد-که در این مورد با نوشان هماهنگ کرده بودم-این صحنه میخواد بگی دوستی-فازغ از جنسیت- و اعتماد نسبی بین این دو داره شکل می گیره.
فرک جون به نظر من توضیحاتت جوری نیست که نظر من رو در مورد این صحنه عوض کنه، حسی که در خواننده ایجاد می کنه اینه که باید منتظر اتفاق یا خبر مهمی باشه ولی بعد پشتش هیچی نیست و آدم حرسش در میاد