نوشان :
در مورد اولی: فرک هم این نقد و تو خصوصی بهم کرد من تصورم این بود که مردم چون کلا ناراضی نبودن از اسپروس وضعش بین همسایگانم بد نبوده به همین خاطر آکوییلا میخواد قبل تاج گذاری کمی اوضاع رو به نفع خودش کنه هم با شایعه پراکنی و ارتباط با همسایه ها و بعدم کشتن اسپروس به عنوان یه خائن
اما با توجه به دو نقد و اینکه دیگه نمیتونم اون جمله قسمت اول و حذف کنم این موضوع رو یه کاریش میکنم یعنی سعی میکنم تو داستان یه کم منطقیش کنم
در مورد دوم یه تغییراتی دادم اما اگر هنوز هم به نظرت کنده باید توضیح مشخص تری بدی بهم تا بتونم تو قسمت های بعدی اعمالش کنم
در مورد مسئله دوم به نظرم باید وقتی افراد دچار تنش میشن از اون تنش استفاده کنی تا ما هم در جریان وخامت اوضاع قرار بگیریم. یعنی وقتی اسب اسپروس همچین کاری کرد و شَر شد، اسپروس چه حالی شد، چی کار کرد؟
مینوس که رفت پول بده قضیه رو جمع کنه، چه حالی داشت، چطوری با اون زن برخورد کرد یا مثلا جمله ای بهش بگه که ما بدونیم الان مضطربه، عصبیه یا فلان.
یعنی فرض کن تو میخوای بگی همه چی داره سریع پیش میره، اوضاع از کنترل خارج شده و همه عصبی و خشمگین و مضطرب شدن. حالا باید بازیگرات این حال و هوا رو نشون بدن که خواننده میخونه بتونه با اون عصبیه، عصبی بشه، با مضطربه، مضطرب و ...
حالا نه که ما خیلی حرفه ای باشیم تو این چیزا، اما اگه در حد توانمون سعی کنیم که چیزای جدید تو نوشتن تجربه کنیم، خوبه