خانه
542K

کافه نویسندگان

  • ۱۴:۲۹   ۱۳۹۷/۳/۵
    avatar
    کاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 
    بهزاد خان شما هم خیلی خوب نوشته بودی، در مورد پیچیدگی و نامفهوم بودن بعضی از مذاکرات که بچه ها اشاره کردند تقریبا نظر منم همون هست و علاوه بر اون به نظرم اون تیکه ی تمرکز رومل روی برگردوندن قدرت به اسپروس که اصلا معلوم نیست کجاست با توجه به وضعیت پیچیده ی دزرتلند در جنگ هم خیلی خوب در نیومده بود.
    من اگر بجای رومل بودم در اولین فرصت یک کمپ فرماندهی در نزدیک مرز یا حتی داخل مرزهای اکسیموس می زدم و فورا پایتخت رو ترک می کردم.
    زیباکده

    آره گفتم، اگر هیچکس مفهوم دیالوگ بین مارتین و مادونا رو به کل متوجه نشد، سعی میکنم دفعات بعد بیشتر فکر کنم. چون اولی که نوشتم فکر کردم همگی میفهمید. اما وقتی متوجه شدم هیچکس نفهمیده، فقط یک روز فرصت داشتم و تو اون روز نتونستم یه دیالوگ پیچیده قابل فهم پیدا کنم با توجه به مشغله، ولی این پیچیدگی رو لازم داشتم.

    در مورد مسئله دوم، نه رومل کلا تغییر کاربری! داده. یعنی ازون پادشاه هایی شده که اگه مثلا تاوین لنستر 6، 7 سال دیگه زنده میموند میشد.

    به دلیل فاصله زیادی که جبهه با رومل داره و از اولم میدونست که چه پیروز بشن، چه شکست بخورن، عمق نفوذ جوریه که رهبری صحنه های نبرد رو نمیتونه به خاطر فاصله زیاد حتی از لب مرز به عهده بگیره، به طور تام اختیار جنگ و گرفتن تصمیمات تاکتیکی در مورد سربازها رو به آندریاس داده و نیکلاس هم به عنوان فرمانده ارتش این تاکتیک ها رو پیشنهاد میده و با سربازها در ارتباط هست و ...
    یعنی الان نشستن رومل لب مرز هیچ کمکی به آندریاس اینا نمیکنه چون هر لحظه ممکنه با بزرگترین حمله تاریخ روبرو بشن و خودشون میدونن باید چیکار کنن.

    مسئولیتی که رومل برای خودش به عهده گرفته اینه که آینده رو پیش بینی کنه و برای گزینه های مختلف راهکارهایی رو در نظر بگیره تا در هر شرایط و هر سناریویی برگی برای بازی کردن داشته باشن.

    مثالهاش زیاده، وقتی آندریاس برگشت به دزرتلند برای ازدواج با مادونا، همزمان طرح تمام و کمال استفاده از جادوگر هم ریخته شد(یعنی رومل از چند ماه قبلش رفته بود جادوگر رو به خدمت گرفته بود، نقشه ش هم کشیده بود که کجا و کِی باید استفاده بشه و مونده بود که با آندریاس هماهنگ بشن).

    یا هنوز نه به دار بود نه به بار، مارتین رو فرستاد ریورزلند که اونا رو وارد جنگ کنه. الانم قمارش رو کرده که روی اسپروس شرط ببنده چون ملکه رو داره و قصد نداره ملکه رو تحویل بده. پس از الان باید بدونه که سیلورپاین دو تا سناریو براش داره، یا میتونه توی نافرجام گذاشتن کودتای آکوییلا نقش موثری بازی کنه و آینده ملکه و دوستی با اون کشور رو تضمین کنه(ریسک بزرگیه اما تا آکوییلا خوب مستحکم نشده باید فورا بازیش رو شروع کنه). یا باید منتظر دشمنی های آکوییلا توی یه همچین جنگ بنیان سوزی که با اکسیموس دارن باشه که برای این به اطلاعات بیشتری نیاز داره که اونجا بازی کنه.

    خلاصه اینکه تصمیمات آنی رو به کل به عهده پسرهاش(به ترتیب سن و تجربه و ...) و نیکلاس گذاشته و خودش داره 1 سال جلوتر رو بازی میکنه همیشه.

    ببخشید طولانی شد، اما فکر کنم چند جا توی خود داستان هم نشون دادم که آندریاس اختیار تام داره و رومل کلا خیلی فکرش مشغول اتفاقاتی که در لحظه میفته نیست. 

    مشکلی که شما با رومل دارید، شبیه مشکلی هست که با مارتین دارید. یعنی من دلم نمیخواد به عنوان راوی موضوع رو شرح بدم و سعی میکنم با رفتارها و گفتارهای افراد این حس رو منتقل کنم، اما چون خیلی سخته، بعضی وقتها موفق نمیشم.

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان