خانه
546K

کافه نویسندگان

  • ۰۹:۰۰   ۱۳۹۷/۷/۱۰
    avatar
    کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    مهرنوش جون قسمت جدیدی که نوشتی رو خوندم یک چیزی بین خوب و خیلی خوب بود اما عادت کرده بودم که قسمتهایی که تو مینویسی عالی باشن.
    دلایلم اینه:
    1-قسمت مربوط به برنارد باید هیجان بیشتری داشت و از اسم اشخاص نام می بردی تا هیجان لازم ایجاد و به خواننده منتقل شه(وقتی بهزاد نوشت که برنارد نرفته بود و اونجا کمین گرفته بودن من واقعا نفسم بند اومد و منتظر بودم یک اتفاق هیجان انگیز بیفته) کلا این بخش رو جوری توصیف کردی بودی که برام قابل تجسم نبود.
    2-این قسمت پر از دیالوگ بود و برعکس همیشه که دیالوگهات خیلی پرکشش هستن اینبار فقط با دیالوگها میخواستی منطق داستانت رو شکل بدی و حسی رو منتقل نمی کردن.
    فقط در پایان داستانت با ماموریتی که برای پلین تعریف کردی نوید یک هیجان در قسمت بعد رو دادی.
    و یک سوال هم دارم: چرا لونل با پرچم یک کشور دیگه(ریورزلند) از یک شهر در اکسیموس به شهر دیگه ای در اکسیموس رفت. بعید بود یک کشتی از کشور دیگه ای تا این حد به سواحل اکسیموس نزدیک شده باشه.
    در انتها یک انتقاد دیگه هم دارم اینکه خیلی اسامی که انتخاب می کنی به هم شبیه هستن: بایلان و بالین، لونل و لیو و سالوادر که در داستان بهزاد هم چنین شخصیتی داریم. داشتم داستانت رو میخوندم گفتم ااا این لیو ماسارو که توی جنگ بود چی شد رفت مونتارین!
    در آخر ازت تشکر می کنم که با وجود همه مشغله ها قسمتت رو نوشتی و این نکاتی که گفتم باعث میشد داستانت عالی بشه چون همین الانم خیلی خوبه.

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۱۰/۷/۱۳۹۷   ۱۴:۱۹
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان