خانه
544K

کافه نویسندگان

  • ۰۹:۲۸   ۱۳۹۹/۷/۲۱
    avatar
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    سومین و آخرین پیشنهادم اینه که در مواردی که کسی که نوبتشه میاد میگه آقا من تو شرایطی ام که دو سه هفته زمان میبره تا بنویسم مثل اتفاقی که این اواخر برای مهرنوش و بهزاد افتاد، دیگران اگه داستانشون اجازه میده بدون اینکه زمان بندی داستان رو خراب کنن که تو کار اونی که نوبت شه خلل ایجاد شه، یه داستانکهای پیام بازرگانی طور بنویسن. این کار یه حسن بزرگ داره اونم اینه که تو این مدت صبر تنور داستان گرم میمونه. هم خودمون خط داستان رو گم نمیکنیم هم اونی که نوبتشه پیشتر تهییج میشه که زودتر بنویسه .
    عملا داستان های یه زمان های همپوشانی هم داره این جوری از اون هم پوشانیها استفاده کردیم. مثلا ما تا منتظریم بهزاد در مورد سقوط دیمانیا سه قسمت هیجان انگیز بنویسه که دقمون داد تا نوشت، من و مهرنوش میاییم از اسپروس مینویسیم و اینکه تو محل جبهه مشترک چه خبره مینویسیم از سیمون مینویسیم و از داستان های دیگه اینجوری وقتی دیمانیا هم سقوط کرد یهو نمیگیم ( ااااا فلانی کجا بود چی شد ) یا حتی میتونیم به اتفاقات دیمانیا هم بپردازیم ( اتفاقاتی که هنوز به داستان اصلی که رسیدن باسمن هاست، نمیپردازه) اینجوری اصلا من مثلا ممکن بود به بانو کاترین اشاره کنم که بهزاد هم یادش نره راجع بهش بنویسه. چون در این حالت خط داستان کمتر فراموش میشه. من خودم الان که دارم منقطع منقطع از اسپروس مینویسم میتونستم هر چند وقت یه بار یه داستانی از سفرش به باسمنیا بنویسم. خیلی باحال تر میشد تا این که من یهو بیام بگم. خب اسپروس رسید
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان