چکش ماجرا از سه گانه سقوط دیمانیا خورده شد ولی ضربه آخرو چهارگانه مهرنوش زد
واقعا چه لزومی داره که اگه فرصت ندارین بنویسین سه گانه چهارگانه بنویسین؟ بذارین گردونه بچرخه نوبت بقیه برسه شاید الانی که شما وقت ندارین یکی دیگه وقت و حوصله داسته باشه، مطمئنا میتونیم به جوری هماهنگ کنیم که بدون لطمه به داستانهای همدیگه ، بنویسیم
من انقدر شما تو نوشتن معطل کردین که کاملا از داستان منفک شدم از سه گانه بهزاد تا قسمت دوم مهرنوش، از یه نویسنده فعال به یه خواننده فعال تبدیل شده بودم و از قسمت دوم مهرنوش به اینور به یه خواننده منفعل تنزل کردم، در این حد از داستان منعک شدم که هیچ سنسی به اتفاقات نداشتم نه هیجان نه تعجب ، واسه همین ترجیح دادم چیزی هم ننویسم
قطعا که داستان قشنگ بوده شکی نیست، فقط من پرت شده بودم از فضای داستان بیرون
شوخی نیست ، از مرداد تا الان راجع به ریورزلند ننوشتم، کدوم نویسنده با سالی دو قسمت نوشتن میتونه انگیزه و انرژی خودشو بالا نگه داره؟