خانه
17K

داستانک...

  • ۱۱:۰۱   ۱۳۹۵/۶/۲۸
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28088 |24368 پست

    مادر جیمی میگفت: " پسرم خیلی علاقمند و امیدوار است که بتواند در نمایشنامه مدرسه ایفای نقش کند،اما خودم میترسم که برای اینکار انتخاب نشود".

    روزی که قرار بود اسامی افراد برگزیده را اعلام کنند من همراه جیمی به مدرسه رفتم.

    پسر کوچولو به محض دیدن ما به طرفمان دوید و با چشمانی که از غرور میدرخشید فریاد زد:" حدس بزن! حدس بزن مادر!" و سپس کلماتی به زبان آورد که تا آخر عمر آنها را فراموش نمی کنم.

    این سخنان منشا درسی بزرگ در زندگی ام بود:

    "مادر به من هم نقشی دادند. من انتخاب شدم که کف بزنم و هورا بکشم"

    برخی افراد تا چه اندازه بزرگ می اندیشند و گاه زیاده خواهی چقدر میتواند آرامش ما را ببلعد.

    حکایت بالا را بارها و بارها بخوانیم و با دقتی بیشتر و نگاهی عمیق تر به دنیای اطرافمان نگاه کنیم. 

    اگر نقش خود را به نحو احسن ایفا کنیم،  در جایگاه خودمان رشد  می کنیم،ارتقا می یابیم و در نهایت به فردی شاخص و برجسته تبدیل میشویم.

    البته این امر مستلزم پایداری،تمرین و صبر و واقع بین بودن درباره توان و استعداد خود ماست. شاید توان،لیاقت و استعداد ما هم در حد همان پسر قصه باشد شاید ما هم باید در گوشه ای از این دنیا بنشینیم و کف بزنیم و هورا بکشیم،

    ولی بیایید به خودمان قولی بدهیم . بیایید این وظیفه را آنقدر خوب انجام دهیم که بیش از بازیگران اصلی نمایشنامه دیده   بزرگ انجام می دهند پاداش وآرامش نمیدهد  بلکه پاداش خود را به اشخاصی میدهد که کارهای خود را به بهترین نحو ممکن انجام میدهند.

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان