او یک زن
قسمت دوم
چیستا یثربی
ببخشید شما بازیگرید درسته ؟
گفت : یعنی نمیدونستین کجا میاین ؟
گفتم : نه والله ! از بس اگهی روزنامه خوندم ؛ خودمم روزنامه شدم !....گمانم نوشته بودید برای کارهای تایپی و ویرایشی..
گفت : بله.فیلمنامه و طرح؛ زیاد میاد اینجا...
گفتم : چه خوب!من همیشه انشام بیست بود.فیلم دوست دارم... زبانمم بد نیست...
گفت : خوبه...اما رقیب زیاد دارید.
گفتم : من جوونم.... فقط هجده سالمه.انرژیمم زیاده.منو نترسونین ! به کار احتیاج دارم.واقعا!
گفت : همه این دخترایی که اومدن به کار احتیاج دارن... واقعا !
گفتم : ولی من بهترم..گفت:برای همین به جای آب ؛ دلستر خواستید ؟ یا خواستید اون طفلی رو اذیت کنید ؟
گفتم : راستش نمیتونم آب بخورم . بالامیارم .
خندید! اولین بار بود که از لحظه ی ورودم خنده اش را میدیدم.
گفتم : به خدا راست میگم.زنگ بزنید از خونواده م بپرسید.بعدم بیرون، رو میز ایشون، یه شیشه نصفه دلستر دیدم.
با خودم گفتم : اگه اینجا دلستر هست؛ خب چرا من نخورم ؟
خنده اش بیشترشد . میخندید جذابتر میشد . سعی کرد جلوی خنده اش را بگیرد.
گفت : خیلی بچه ای!
گفتم: اولا بچه ایید! ثانیا من مطلقه ام...کجا بچه ام؟ چون آب بخورم بالا میارم؟
گفت : میشه انقدر اینو تکرار نکنید؛صدا بیرون میره!
گفتم : خب مگه حرف ناموسی میزنیم؟ حالا گیر ندید به این دلستر کوفتی ! پولشو میدم بابا.مگه چنده ؟ هی به روم میارین!
خانم درازه ؛ با یک سینی وارد شد ؛ بدون اینکه در بزند....
بابا در بزن! ادبت کجاست؟پس درو برای چی ساختن ؟ شاید مردم مشغول حرفهای خصوصی باشند!
جوری سینی را روی میز کوبید ؛ انگار میخواست بر سر من یا مرد بکوبد !
یک بطری دلستر نصفه هم کنار جعبه ی قرص بود.
خسیس..نصفه ی خودش را آورده بود!
رییسش گفت : میتونی بری نی نی !
زن گنده اسمش نی نی بود؟ با اون قدش !...
نی نی؛ بی حرف رفت.بوی عطر تند زنانه ای در اتاق ماند! از آن بوهای گرم و گرانقیمت.شاید مرد برایش خریده بود...
مرد بی آنکه به من نگاه کند؛
گفت : بفرمایید!
گفتم : ببخشید لیوان نیاورده!
گفت : خب با بطری بخور!وقت ما رو نگیر خانم !
گفتم : تو رو خدا ببخشید! من اینم بلد نیستم.یعنی از بچگی بلد نبودم از بطری چیزی بخورم!قسم میخورم.میریزه رو لباسم !
قلمش را زمین گذاشت. فکر کردم الان بیرونم میکند.ولی واقعا بلد نبودم!....
دست در کشوی میزش کرد، لیوان فانتزی عجیبی با عکس مرلین مونرو در آورد.
گفت : این لیوان منه ! بفرمایید.
قرص را خوردم . تشکر کردم و بلند شدم.
گفت : کجا ؟
گفتم : رد شدم دیگه ! میدونم...
گفت : ماساژبلدی؟
گفتم : بله ؟ مگه تایپیست نمیخواستید ؟
گفت : یهو ، بدجوری گردنم گرفت !..
از دست شما ! اگه بلدی؛.... نگم منشیم بیام.
چیو بلدم؟.....
چیستا یثربی